«به رخسار چون خورشیدت می نگرم
«به رخسار چون خورشیدت مینگرم
که چگونه هستی ام را درخشان کرده
که چگونه مرا شیدای خود کرده
که چگونه اسیر خود کرده
با آن دیده هایت نظر میکنی و مرا به جنون میکشانی
ولیکن میگویی نیست در من جمالی
نیست در من کمالی
نیست !
اما قسم به آلهه ی خورشید
قسم به آن آوای بهشتی
قسم به تو ای شیرین من
گر باشی نزد من
گر باشی از آن من
خواهی دانست وجود من
پر شده از خاطر تو
و فقط تو ! »
«تو هر روز باید منو عاشق تر کنی ؟»
«اگه لازم باشه چرا که نه»
«اونوقت به این فکر کردی که چه بلایی سر من میاد ؟»
«منم دقیقا همینو میخوام !
اینکه هیچ وقت از من خسته نشی!
اینکه بیشتر عاشقم بشی !
بیشتر دوسم داشته باشی!
بیشتر منو بخوای !»
« من همیشه عاشقت میمونم !
همیشه!
و تا ابد!»
که چگونه هستی ام را درخشان کرده
که چگونه مرا شیدای خود کرده
که چگونه اسیر خود کرده
با آن دیده هایت نظر میکنی و مرا به جنون میکشانی
ولیکن میگویی نیست در من جمالی
نیست در من کمالی
نیست !
اما قسم به آلهه ی خورشید
قسم به آن آوای بهشتی
قسم به تو ای شیرین من
گر باشی نزد من
گر باشی از آن من
خواهی دانست وجود من
پر شده از خاطر تو
و فقط تو ! »
«تو هر روز باید منو عاشق تر کنی ؟»
«اگه لازم باشه چرا که نه»
«اونوقت به این فکر کردی که چه بلایی سر من میاد ؟»
«منم دقیقا همینو میخوام !
اینکه هیچ وقت از من خسته نشی!
اینکه بیشتر عاشقم بشی !
بیشتر دوسم داشته باشی!
بیشتر منو بخوای !»
« من همیشه عاشقت میمونم !
همیشه!
و تا ابد!»
۱.۴k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.