دنیای شیاطین ۷
پس از انتظار ها؟
باشه باشه فوشم ندین😂
پارت هشتم به زودی
با قدم هایی پر افتخار وارد اون قصر شد که چند دقیقه دیگه قرار بود دیوارای قصر به رنگ قرمز دربیاد
ویو ا.ت
اوم ماشالله پادشاهای عزیزمون چیزی کم نزاشته بودن
البته که جای ملکمون خیلی خالیه😂
که اونم پر شد😏
وارد شدیم همه ی نگاها برگشت سمت ما
معلومه انقدر که ما جذابیم
ا.ت.هواسا ما رو با نگاهشون خوردن
هواسا.معلومه دیگه یک خیلی جذاب شدیم دو مارو سالهای پیش ندیدن الانم که دیدن انقدر بع خودمون رسیدیم معلومه که تعجب میکنن
ا.ت.بیشترم باید تعجب کنن تا چند دقیقه دیگه راستی هیونگ شیک و بوم کجان؟
هواسا.نمیدونم احتمالا دارن با دخترا لاس میزنن
ا.ت.هنوزم از این کاراشون دست بر نمیدارن
هواسا.معلومه که نه
ا.ت.عه اوناهاشن بیا بریم پیششون
رفتیم پیششون اصلا حواسشون به ما نبود حواسشون به اون دخترا بود
ا.ت.هی مستررر
هیونگ شیک.وای زهر ترک شدم اووووو سلام لیدی زیبا چطوری
بوم.به به حضور پر شکوه ا.ت بعد چندسال
ا.ت. خوبین چطورین میبینم که حسابی دارین حال میبرین[اشاره کردن به دخترا]
هیونگ شیک.تا شماها باشین اونا چرا دیگه لیدی
بوم . راست میگه لیدی ای هایی به این زیبایی داریم دیگه چیکار به اونا داریم
به دخترا نگاه کردم چششون پر از نفرت بود یه لبخندی زدم که حال یکی از دخترا. بد شد و غش کرد
بقیه دخترا هم رفتن پیش اون یکی که ببینن چش شده
هیونگ شیک . خب کی میخوای نقشت.........
با صدای کسی رو سن حرف هیونگ شیک قطع شد
مرد. سلام میکنم به شماها خیلی به این مهمونی خوش اومدید امیدوارم که بهتون خوش بگذره دلیل جمع شدن ما اینجا سالگرد هشت سالگی پادشاه شدن این هفت نفر عزیز هست[به اعضا اشاره کرد که داشتن از پله ها پایین میومدن]امیدوارم سالهای طولانی را جشن بگیریم به افتخار پادشاهان دست بزنید لطفا
همه شروع کردن دست زدن
پادشاها دونه به دونه اومدن و تشکر کردن و یکم سخنرانی کردن و باز همه دست زدن
_یک ساعت بعد_
همه غذا خورده بودن و داشتن شادی میکردن که نوبت تانگو شد هیونگ شیک دست منو گرفت
هیونگ شیک. بانو افتخار رقص رو به من میدهید؟
ا.ت. باخنده گفتم البته مستر پارک
رفتیم و یه عالمه رقصیدم و حالا نوبت سخنرانی دوم بود که مرد اومد رو سن
مرد. خب تا اینجا که مطمئنم به همگی خوش گذشته میخوایم بریم سراغ بخش دوم مهمو......
حرف مرد با سرمای شدیدی متوقف شد همه جا یخ زده بود همه تعجب کرده بودن که یهو یکی جیغ زد
زنه. جیغغغغغ سر بریدهههه
کم کم سربازا اومدن
جیمین. چه خبره اینجااااا
سرباز.پادشاه دور تا دور شهر پر سر بریده شده
جین. چی دارین میگینن
یهو شروع کرد رعد و برق زدن خیلی وحشتناک
نامجون. جین الان وقت رعد و برق نیست!!
جین. اما من که کاری نکردم
......................................
باشه باشه فوشم ندین😂
پارت هشتم به زودی
با قدم هایی پر افتخار وارد اون قصر شد که چند دقیقه دیگه قرار بود دیوارای قصر به رنگ قرمز دربیاد
ویو ا.ت
اوم ماشالله پادشاهای عزیزمون چیزی کم نزاشته بودن
البته که جای ملکمون خیلی خالیه😂
که اونم پر شد😏
وارد شدیم همه ی نگاها برگشت سمت ما
معلومه انقدر که ما جذابیم
ا.ت.هواسا ما رو با نگاهشون خوردن
هواسا.معلومه دیگه یک خیلی جذاب شدیم دو مارو سالهای پیش ندیدن الانم که دیدن انقدر بع خودمون رسیدیم معلومه که تعجب میکنن
ا.ت.بیشترم باید تعجب کنن تا چند دقیقه دیگه راستی هیونگ شیک و بوم کجان؟
هواسا.نمیدونم احتمالا دارن با دخترا لاس میزنن
ا.ت.هنوزم از این کاراشون دست بر نمیدارن
هواسا.معلومه که نه
ا.ت.عه اوناهاشن بیا بریم پیششون
رفتیم پیششون اصلا حواسشون به ما نبود حواسشون به اون دخترا بود
ا.ت.هی مستررر
هیونگ شیک.وای زهر ترک شدم اووووو سلام لیدی زیبا چطوری
بوم.به به حضور پر شکوه ا.ت بعد چندسال
ا.ت. خوبین چطورین میبینم که حسابی دارین حال میبرین[اشاره کردن به دخترا]
هیونگ شیک.تا شماها باشین اونا چرا دیگه لیدی
بوم . راست میگه لیدی ای هایی به این زیبایی داریم دیگه چیکار به اونا داریم
به دخترا نگاه کردم چششون پر از نفرت بود یه لبخندی زدم که حال یکی از دخترا. بد شد و غش کرد
بقیه دخترا هم رفتن پیش اون یکی که ببینن چش شده
هیونگ شیک . خب کی میخوای نقشت.........
با صدای کسی رو سن حرف هیونگ شیک قطع شد
مرد. سلام میکنم به شماها خیلی به این مهمونی خوش اومدید امیدوارم که بهتون خوش بگذره دلیل جمع شدن ما اینجا سالگرد هشت سالگی پادشاه شدن این هفت نفر عزیز هست[به اعضا اشاره کرد که داشتن از پله ها پایین میومدن]امیدوارم سالهای طولانی را جشن بگیریم به افتخار پادشاهان دست بزنید لطفا
همه شروع کردن دست زدن
پادشاها دونه به دونه اومدن و تشکر کردن و یکم سخنرانی کردن و باز همه دست زدن
_یک ساعت بعد_
همه غذا خورده بودن و داشتن شادی میکردن که نوبت تانگو شد هیونگ شیک دست منو گرفت
هیونگ شیک. بانو افتخار رقص رو به من میدهید؟
ا.ت. باخنده گفتم البته مستر پارک
رفتیم و یه عالمه رقصیدم و حالا نوبت سخنرانی دوم بود که مرد اومد رو سن
مرد. خب تا اینجا که مطمئنم به همگی خوش گذشته میخوایم بریم سراغ بخش دوم مهمو......
حرف مرد با سرمای شدیدی متوقف شد همه جا یخ زده بود همه تعجب کرده بودن که یهو یکی جیغ زد
زنه. جیغغغغغ سر بریدهههه
کم کم سربازا اومدن
جیمین. چه خبره اینجااااا
سرباز.پادشاه دور تا دور شهر پر سر بریده شده
جین. چی دارین میگینن
یهو شروع کرد رعد و برق زدن خیلی وحشتناک
نامجون. جین الان وقت رعد و برق نیست!!
جین. اما من که کاری نکردم
......................................
۵.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.