آرمی دوست داشتنییی فصل دو پارت دو
ببخشید دیر شد یه یری کار داشتم وقت نکردم بزارم خب بریم سراغ داستان....
جیمین: خ... خب ببین تهیونگ هه را
-هه را چی؟
جیمین: م.... مرده (استرس)
که تهیونگ بعد دو مین میزنه زیر گریه و جیمین میاد و سریع بغلش میکنه
-مگه نگفتی دوماه وقت داره (گریه)
جیمین: مثل اینکه بهش شوک وارد سده و دووم نیاورده
-میخوام ببینمش
جیمین: ولی تو....
-لطفا...
جیمین: باشه میبرمت
-مرسی
ویو تهیونگ
جیمین کمکم کرد از روتخت بلند شم درسته که اون فقط ارمی بود ولی خب من تو همون نگاه اول عاشقش شدم
با جیمین داشتیم ب سمت اتاق هه را میرفتیم که یهوو قلبم تیر کشید نزدیک بود بیوفتم که جیمین گرفتم
جیمین: خوبی؟
-آ... آره بریم
اعضا داشتن پشت سرمون میومدن به سمت اتاق رفتیم جیمین کمک کرد بشینم رو صندلی و روبه همشون گفتم
-میشه برید بیرون میخوام تنها باشم
جیمین: باشه، بچه ها بریم
همه رفتن و من هم نگاهمو به بدن سرد و بی جون هه را نگاه کردم تا اینطوری دیدمش گریم افتاد و شروع کردم باهاش حرف زدن
............
خ... م... ا... ر... ی....
شرایط پارت بعد
6لایک
10 کامنت
ببخشید کم بود
جیمین: خ... خب ببین تهیونگ هه را
-هه را چی؟
جیمین: م.... مرده (استرس)
که تهیونگ بعد دو مین میزنه زیر گریه و جیمین میاد و سریع بغلش میکنه
-مگه نگفتی دوماه وقت داره (گریه)
جیمین: مثل اینکه بهش شوک وارد سده و دووم نیاورده
-میخوام ببینمش
جیمین: ولی تو....
-لطفا...
جیمین: باشه میبرمت
-مرسی
ویو تهیونگ
جیمین کمکم کرد از روتخت بلند شم درسته که اون فقط ارمی بود ولی خب من تو همون نگاه اول عاشقش شدم
با جیمین داشتیم ب سمت اتاق هه را میرفتیم که یهوو قلبم تیر کشید نزدیک بود بیوفتم که جیمین گرفتم
جیمین: خوبی؟
-آ... آره بریم
اعضا داشتن پشت سرمون میومدن به سمت اتاق رفتیم جیمین کمک کرد بشینم رو صندلی و روبه همشون گفتم
-میشه برید بیرون میخوام تنها باشم
جیمین: باشه، بچه ها بریم
همه رفتن و من هم نگاهمو به بدن سرد و بی جون هه را نگاه کردم تا اینطوری دیدمش گریم افتاد و شروع کردم باهاش حرف زدن
............
خ... م... ا... ر... ی....
شرایط پارت بعد
6لایک
10 کامنت
ببخشید کم بود
۴.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.