orchid p3
خلاصه... فکنم فهمیده باشید رابرت کیه و اون شب، اون مرد سیاهپوش کی بود..! اگه نفهمیدید، که با ما همراه باشید. ارکیده، همراه سرد و گرم زندگی/:
میریم سراغ شخصیت بعد. اون فرد اسمش کایلاست. کایلا، یه دورگه ی آمریکایی/روسی عه که به شدت جذابهههه.. اهم. اره اون یه دختر قدرتمند و جذاب و.. مانی داره/: و از همه مهمترررر.. رفیق فاب تهیونگه! و در حال حاضر، با جکسون که اونم شخصیت بعدیمونه، در رابطست. جکسون یه ادم مهربون و جذاببببببب و مانی داره/: برعکس کایلا صبور تره. جکسون 28 وکایلا 23 سالشه. جکسون، یه کمپانی، توی کره داشت و از طریق همون جا، با جونگکوک آشنا شده بود.چون کوکی،یه زمانی عاشق آیدل شدن بود. اروم اروم با هم دوست و تبدیل به صمیمی ترین ادمای هم شدن(:
حالا جکسون و کایلا، توی دانشگاه آشنا شدن. چطوری؟ بریم ببینیم..
فلش بک به مارچ دو هزار و نوزده
مثل همیشه به هر ادمی که میدید یه لبخند و به هرکی که میشناخت، سلام و صبح بخیر میگفت. همه هم با خوشرویی جواب اون پسر مهربون رو میدادن. امسال ترم آخرش بود و میخاست توی خیال همه بمونه. همه از خوش اخلاقیش یادش کنند. و بعدش، فوق لیسانس معماریشو میگرفت!!! وای خدا این خیلی رویاییه!!! بالاخره میتونست توی رشته مورد علاقش، مدرک مورد علاقشو بیاره و بره سر کارو مامان باباشو خوشحال کنه!!!!! درسته که پدر و مادرش فوت شده بودن، ولی اون همیشه حضورشونو حس میکرد... از فکر و خیالاتش بیرون اومد وقتی که دید بیشتر دوستاش یکجا جمع شدن. با کمی شک و تعحب، به سمت اونجا رفت و در کمال تعجب یه ادمیو دید که با موتورش به زمین خورده! سریع جمعیتو کنار زد و به کمک اون فرد رفت. زانوش زخم عمیقی برداشته بود و شیشه کلاه کاسکتش هم شکسته بود. سریع کلاهو از روی سرش برداشت تا ببینه آسیبی بهس رسیده یا نه که... زبونش بند اومد! اون.. اون که یه الهه ی یونانی نبود که.. بود؟ اون بینی قشنگ، مژه های بلند و پوستی روشن، موها و ابرو های بور، لبهای قرمز و گونه ی زخم شدش.. همش ازش یه الهه ساخته بودند! وقتیکه دختر ناله ی ارومی کرد، سریع به خودش اومد و براید استایل بغلش کرد و به سمت بهداری دانشگاه دوید. وقتیکه به بهداری رسید، فقط نفس نفس میزد و نتونست بگه چه بلایی سر اون دختر اومده ولی خود پرستار اونجا، از لباسای دختر فهمید که ممکنه مشکل چی بوده باشه. دختر رو از جکسون گرفت و روی تخت گذاشتش. گاز استریل رو برداشت و زانوی زخم خوردش رو تمیز مرد و بعد بتادین زد و پانسمانش کرد. بعد رفت سراغ زخم گونه و دستاش. همه جاشو بررسی کرد و متوجه شد که انگار اسیب جدی دیگه ای بهش وارد نشده.
میریم سراغ شخصیت بعد. اون فرد اسمش کایلاست. کایلا، یه دورگه ی آمریکایی/روسی عه که به شدت جذابهههه.. اهم. اره اون یه دختر قدرتمند و جذاب و.. مانی داره/: و از همه مهمترررر.. رفیق فاب تهیونگه! و در حال حاضر، با جکسون که اونم شخصیت بعدیمونه، در رابطست. جکسون یه ادم مهربون و جذاببببببب و مانی داره/: برعکس کایلا صبور تره. جکسون 28 وکایلا 23 سالشه. جکسون، یه کمپانی، توی کره داشت و از طریق همون جا، با جونگکوک آشنا شده بود.چون کوکی،یه زمانی عاشق آیدل شدن بود. اروم اروم با هم دوست و تبدیل به صمیمی ترین ادمای هم شدن(:
حالا جکسون و کایلا، توی دانشگاه آشنا شدن. چطوری؟ بریم ببینیم..
فلش بک به مارچ دو هزار و نوزده
مثل همیشه به هر ادمی که میدید یه لبخند و به هرکی که میشناخت، سلام و صبح بخیر میگفت. همه هم با خوشرویی جواب اون پسر مهربون رو میدادن. امسال ترم آخرش بود و میخاست توی خیال همه بمونه. همه از خوش اخلاقیش یادش کنند. و بعدش، فوق لیسانس معماریشو میگرفت!!! وای خدا این خیلی رویاییه!!! بالاخره میتونست توی رشته مورد علاقش، مدرک مورد علاقشو بیاره و بره سر کارو مامان باباشو خوشحال کنه!!!!! درسته که پدر و مادرش فوت شده بودن، ولی اون همیشه حضورشونو حس میکرد... از فکر و خیالاتش بیرون اومد وقتی که دید بیشتر دوستاش یکجا جمع شدن. با کمی شک و تعحب، به سمت اونجا رفت و در کمال تعجب یه ادمیو دید که با موتورش به زمین خورده! سریع جمعیتو کنار زد و به کمک اون فرد رفت. زانوش زخم عمیقی برداشته بود و شیشه کلاه کاسکتش هم شکسته بود. سریع کلاهو از روی سرش برداشت تا ببینه آسیبی بهس رسیده یا نه که... زبونش بند اومد! اون.. اون که یه الهه ی یونانی نبود که.. بود؟ اون بینی قشنگ، مژه های بلند و پوستی روشن، موها و ابرو های بور، لبهای قرمز و گونه ی زخم شدش.. همش ازش یه الهه ساخته بودند! وقتیکه دختر ناله ی ارومی کرد، سریع به خودش اومد و براید استایل بغلش کرد و به سمت بهداری دانشگاه دوید. وقتیکه به بهداری رسید، فقط نفس نفس میزد و نتونست بگه چه بلایی سر اون دختر اومده ولی خود پرستار اونجا، از لباسای دختر فهمید که ممکنه مشکل چی بوده باشه. دختر رو از جکسون گرفت و روی تخت گذاشتش. گاز استریل رو برداشت و زانوی زخم خوردش رو تمیز مرد و بعد بتادین زد و پانسمانش کرد. بعد رفت سراغ زخم گونه و دستاش. همه جاشو بررسی کرد و متوجه شد که انگار اسیب جدی دیگه ای بهش وارد نشده.
۶.۷k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.