پارت ۵۱
ا.ت. از فردا صبح هر کدومتون یه کاریو انجام میدین...هوسوک و کوک میرین آمریکا دنبال یونهی...جیمین میری پیش جون وو و چند روز عمارت پارک زندگی میکنی تا اعتمادشونو بدست بیاری و گولش میزنی تا بتونی بفهمی چرا یونهیو میخواد...یونا و هیونجین شما دوتا هم میمونین اینجا و کارای باندو انجام میدین
کوک. چرا آمریکا؟
ا.ت. چون یونهی اونجاست
هوسوک. از کجا میدونی؟
ا.ت. مهم نیست
هوسوک. مهمه
ا.ت. دیدمش...اونجا ۶ ماه داشتم دنبالش میگشتم اما فقط تونستم بفهمم چه شکلیه...وقتی میخواستم برگردم کره تو فرودگاه دیدمش...اون با پرواز قبلی اومده بود آمریکا
هوسوک. چرا کاری نکردی؟
ا.ت. نمیتونستم
یونا. تو چیکار میکنی؟
ا.ت. میرم جون وو رو ببینم
یونا. بذار هیون باهات بیاد ( به هیونجین میگم هیون )
ا.ت. اونوقت اگه یکی به عمارت حمله کرد؟
یونا. باشه دوتا از نگهبانا رو ببر حداقل
ا.ت. باید تنها باشم تا شک نکنه...میخواد کاری کنم به جیمین اعتماد کنه اگه با چند تا محافظ برم شمشیرو از رو بستم
یونا. باشه
سوار ماشین شدم و رفتم عمارت پارک...نگهبانا تا منو دیدن درو باز کردن و رفتم تو...نشستم رو مبل تا یکیشون بیاد
۲۰ مین بعد
دیدم جیون داره میاد تو سالن
ا.ت. به به آقای پارک
جیون. برو بیرون
ا.ت. چون تو گفتی حتما
جیون. نومو ازم گرفتی فقط یه دست برامون فرستادی حالا هم اومدی التماس کنی که ببخشمت؟
ا.ت. من و التماس؟
ا.ت. خیلی بامزه ای
جیون. چی میخوای؟
ا.ت. اومدم یه چندتایی شرط بذارم...اگه جیمین همینطوری به جاسوسی از ما ادامه بده اونو بدتر از لونا میکشم و پا رو قلبم میذارم پس به نظرم بهتره جلوشو بگیری...اگه دوباره فکر کنی فقط فکر کنی که به یکی از عزیزام نزدیک شی چنان بلایی به سرت میارم که از بدنیا اومدنت پشیمونت کنم...آها داشت یادم میرفت...من میخوام خونو با خون جواب بدم...پدرمو کشتی پس بهت حق انتخاب میدم...جون وو یا جونگون ( برادر جون وو )؟...انتخاب کن
جیون. همین الان برو بیرون
ا.ت. نه دیگه نشد...تا انتخاب نکنی من هیج جا نمیرم اگه هم که قصد انتخاب نداری خودم یکیشو انتخاب میکنم
داشتم از عمارت میرفتم بیرون که
جیون. جونگون
ا.ت. پس به نظرم زودتر با جون وو خدافظی کن
جیون. چی؟ تو که گفتی انتخاب کنم
ا.ت. من نگفتم هر کدومو انتخاب کنی میکشم
جیون. التماست میکنم اینکارو نکن خواهش میکنم...هر کاری بگی میکنم فقط جون وو رو ازم نگیر
ا.ت. هر کاری؟
جیون. آره هر کاری
ا.ت. باشه پس بابامو برگردون
جیون. چی؟
ا.ت. بابامو زنده کن
جیون. اما نمیتونم
ا.ت. خب پس اگه نمیتونی بابامو زنده کنی منم نمیتونم از کشتن جون وو دست بردارم
صدای باز شدن در عمارتو شنیدم اما اهمیت ندادم
جیون. هر کار دیگه ای که بگی میکنم
ا.ت. اما نمیتونی
جیون. میتونم...در ازای جون جون وو میتونم
کوک. چرا آمریکا؟
ا.ت. چون یونهی اونجاست
هوسوک. از کجا میدونی؟
ا.ت. مهم نیست
هوسوک. مهمه
ا.ت. دیدمش...اونجا ۶ ماه داشتم دنبالش میگشتم اما فقط تونستم بفهمم چه شکلیه...وقتی میخواستم برگردم کره تو فرودگاه دیدمش...اون با پرواز قبلی اومده بود آمریکا
هوسوک. چرا کاری نکردی؟
ا.ت. نمیتونستم
یونا. تو چیکار میکنی؟
ا.ت. میرم جون وو رو ببینم
یونا. بذار هیون باهات بیاد ( به هیونجین میگم هیون )
ا.ت. اونوقت اگه یکی به عمارت حمله کرد؟
یونا. باشه دوتا از نگهبانا رو ببر حداقل
ا.ت. باید تنها باشم تا شک نکنه...میخواد کاری کنم به جیمین اعتماد کنه اگه با چند تا محافظ برم شمشیرو از رو بستم
یونا. باشه
سوار ماشین شدم و رفتم عمارت پارک...نگهبانا تا منو دیدن درو باز کردن و رفتم تو...نشستم رو مبل تا یکیشون بیاد
۲۰ مین بعد
دیدم جیون داره میاد تو سالن
ا.ت. به به آقای پارک
جیون. برو بیرون
ا.ت. چون تو گفتی حتما
جیون. نومو ازم گرفتی فقط یه دست برامون فرستادی حالا هم اومدی التماس کنی که ببخشمت؟
ا.ت. من و التماس؟
ا.ت. خیلی بامزه ای
جیون. چی میخوای؟
ا.ت. اومدم یه چندتایی شرط بذارم...اگه جیمین همینطوری به جاسوسی از ما ادامه بده اونو بدتر از لونا میکشم و پا رو قلبم میذارم پس به نظرم بهتره جلوشو بگیری...اگه دوباره فکر کنی فقط فکر کنی که به یکی از عزیزام نزدیک شی چنان بلایی به سرت میارم که از بدنیا اومدنت پشیمونت کنم...آها داشت یادم میرفت...من میخوام خونو با خون جواب بدم...پدرمو کشتی پس بهت حق انتخاب میدم...جون وو یا جونگون ( برادر جون وو )؟...انتخاب کن
جیون. همین الان برو بیرون
ا.ت. نه دیگه نشد...تا انتخاب نکنی من هیج جا نمیرم اگه هم که قصد انتخاب نداری خودم یکیشو انتخاب میکنم
داشتم از عمارت میرفتم بیرون که
جیون. جونگون
ا.ت. پس به نظرم زودتر با جون وو خدافظی کن
جیون. چی؟ تو که گفتی انتخاب کنم
ا.ت. من نگفتم هر کدومو انتخاب کنی میکشم
جیون. التماست میکنم اینکارو نکن خواهش میکنم...هر کاری بگی میکنم فقط جون وو رو ازم نگیر
ا.ت. هر کاری؟
جیون. آره هر کاری
ا.ت. باشه پس بابامو برگردون
جیون. چی؟
ا.ت. بابامو زنده کن
جیون. اما نمیتونم
ا.ت. خب پس اگه نمیتونی بابامو زنده کنی منم نمیتونم از کشتن جون وو دست بردارم
صدای باز شدن در عمارتو شنیدم اما اهمیت ندادم
جیون. هر کار دیگه ای که بگی میکنم
ا.ت. اما نمیتونی
جیون. میتونم...در ازای جون جون وو میتونم
۱۰.۶k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.