ازدواج اجباری پارت:¹⁷
ازدواج اجباری پارت:¹⁷
÷ جئونننن
- بلههه
÷ چطوری رفیق ( همو بغل میکنن )
- خوب نیستم
÷ معلومه
÷خب حالا میخوای چیکار کنیم
- بریم داخل برات تعریف کنم
* رفتن داخل و نشتن کوکم دوتا شیشه آبجو اورد و شروع کردن خوردن
÷ خب کوکی نقشت چیه
- خب ما امشب میریم ات و از چان هو میگیریم
÷ خب
- بعد فردا و تا شب باهمیم
÷ خب...
- فردا شب هم باید خودم و تحویل بدم که...
÷ که اینجا به کمک من احتیاج پیدا میکنی
- دقیقااا
÷ خب میتونیم این کارو کنیم
- چیکار
÷ تورو بدیم به چان هو بعد با وسیله خودش تحدیدش کنیم
- اوو لیا خانم بگو ببینم چی تو فکرت داری
÷ پسرش چان هو واسه پسرش جون میده
- پسرش که پیششه
÷ مطمئنی...
- لیاااا تو چه مغزی داری دختررر
÷ (میخنده)
- راستی یه چیز دیگه هم میخوام
÷ چی
- ( به لیا نزدیک میشه )
- میشه جلو ات یکم بهم بچسبی
÷ بهت بچسبم تا حسودیش بشه ها...
- تو چجوری میفهمی من میخوام چی بگمممم
÷ این کارمه ( خنده )
- خببب سه ساعت دیگه باید صبر کنمممم
* به گوشی کوک پیام میاد
÷ کیه
- چان هو ( اخم )
÷ چی میگه
- ساعت ۸ روبه روی گاراژ منتظره
÷ الان ساعت چنده
- ۶ و نیم
÷ خب دو ساعته دیگه...
- اوم
(یک ساعت بعد)
÷ کوکیییی بیدار شوووو
- ها چی کی من کجام
÷ تو خونه خودتی
- اخه چرا اینجوری بیدارم میکنییی
÷ میدونی ساعت چنده
- ساعت چنده (هول)
÷ ده دیقه مونده به ۸
- با سرعت بلند میشه و میره اماده میشه ، لیا هم میره اماده میشه و باهم با ماشین لیا میرن سمت گاراژ...
÷ جئونننن
- بلههه
÷ چطوری رفیق ( همو بغل میکنن )
- خوب نیستم
÷ معلومه
÷خب حالا میخوای چیکار کنیم
- بریم داخل برات تعریف کنم
* رفتن داخل و نشتن کوکم دوتا شیشه آبجو اورد و شروع کردن خوردن
÷ خب کوکی نقشت چیه
- خب ما امشب میریم ات و از چان هو میگیریم
÷ خب
- بعد فردا و تا شب باهمیم
÷ خب...
- فردا شب هم باید خودم و تحویل بدم که...
÷ که اینجا به کمک من احتیاج پیدا میکنی
- دقیقااا
÷ خب میتونیم این کارو کنیم
- چیکار
÷ تورو بدیم به چان هو بعد با وسیله خودش تحدیدش کنیم
- اوو لیا خانم بگو ببینم چی تو فکرت داری
÷ پسرش چان هو واسه پسرش جون میده
- پسرش که پیششه
÷ مطمئنی...
- لیاااا تو چه مغزی داری دختررر
÷ (میخنده)
- راستی یه چیز دیگه هم میخوام
÷ چی
- ( به لیا نزدیک میشه )
- میشه جلو ات یکم بهم بچسبی
÷ بهت بچسبم تا حسودیش بشه ها...
- تو چجوری میفهمی من میخوام چی بگمممم
÷ این کارمه ( خنده )
- خببب سه ساعت دیگه باید صبر کنمممم
* به گوشی کوک پیام میاد
÷ کیه
- چان هو ( اخم )
÷ چی میگه
- ساعت ۸ روبه روی گاراژ منتظره
÷ الان ساعت چنده
- ۶ و نیم
÷ خب دو ساعته دیگه...
- اوم
(یک ساعت بعد)
÷ کوکیییی بیدار شوووو
- ها چی کی من کجام
÷ تو خونه خودتی
- اخه چرا اینجوری بیدارم میکنییی
÷ میدونی ساعت چنده
- ساعت چنده (هول)
÷ ده دیقه مونده به ۸
- با سرعت بلند میشه و میره اماده میشه ، لیا هم میره اماده میشه و باهم با ماشین لیا میرن سمت گاراژ...
۹.۷k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.