part 157
#part_157
#فرار
یه خر به تمام معنا
غش غش از حرص خوردن بامزش خندیدم که دیگه دود داشت ازسرش بلند میشد این بیشتر از من حرص میخورد
- خب اخه میگی چیکار کنم ؟؟
یه چشم غره هشتادو هشتی توپ رفت
- خودم میدونم چیکارت کنم یه نیکایی بسازم ارسلان فقط واسه راه رفتن کنارش دور تهرانو با دمپایی خرسی و کت و شلوار صورتی بدوه
بازم غش کردم از خنده با تصور ارسلان تو کت و شلوار صورتی و دمپایی خرسی خودشم خندش گرفت دختره خل و چل چه تصوراتی داره ها ولی یه جورایی خودمم دلم
نمیخواست ارسلانو تنها بزارم با این چیزایی که دیانا گفت بعدم ارسلان عمرا بزاره بمونم یه ذوق و غرور خاصی نشست تو دلم ارسلان بدون من جایی نمیرفت یه حسی ته دلم هلم میداد سمت مهمونی و عقلم با تمام وجود پسش میزد
دیانا اونقدر سرمو گرم کرده بود که کلا از همه چیز غافل شده بودم این دیانا دیوونه همش منو یاد اون عسل بی معرفت میندازه مثلا بهش شمارمو دادم مکرد یه زنگ بزنه البته همه جور احتمالی میدادم اصلا خوشم نمیاد زود قضاوت کنم نکنه شماره رو گم کرده باشه اگه گم کرده باشه بازم باید برم در خونشون تا فکرم میخواست یکم سمت عسل بره دیانا خندم مینداخت اینقدر مسخره بازی در اورد که صدای خنده هامونو کتی جونم شنید و با خنده اومد تو اتاق
- دخترا چه خبرتونه کل خونه از صدای جیغ و خنده دوتا دختر بچه شیطون پر شده
با شیطنت گفتم:
-کتی جون بچه چیه این دیانا سنش قد خر بالغ شده که حالا من یه چیزی
با جفتک دیانا که خورد به پهلوم جیغی زدم و با لودگی ادامه دادم
-دیدین کتی جون؟؟ دیدین اینم علائمش جفتکم میندازه
رومو سمت دیانا کردم
-دیانا جنازتو خاک پس بزنه این سمه یا پا؟
خالصه کتی جونم که کال ادم باحالیه کلی به دعوای ما خندید و اخرم دوتامونو شوت کرد واسه ناهار من نمیدونم من گشنم نباشه باید دقیقا کیو ببینم الان ینی دوباره باید
ریخت نحس ارسلانو تحمل کنم با غرغر رفتیم پایین حالا بماند چقدر کتی جون بهم خندید و دیانا دستم انداخت
#فرار
یه خر به تمام معنا
غش غش از حرص خوردن بامزش خندیدم که دیگه دود داشت ازسرش بلند میشد این بیشتر از من حرص میخورد
- خب اخه میگی چیکار کنم ؟؟
یه چشم غره هشتادو هشتی توپ رفت
- خودم میدونم چیکارت کنم یه نیکایی بسازم ارسلان فقط واسه راه رفتن کنارش دور تهرانو با دمپایی خرسی و کت و شلوار صورتی بدوه
بازم غش کردم از خنده با تصور ارسلان تو کت و شلوار صورتی و دمپایی خرسی خودشم خندش گرفت دختره خل و چل چه تصوراتی داره ها ولی یه جورایی خودمم دلم
نمیخواست ارسلانو تنها بزارم با این چیزایی که دیانا گفت بعدم ارسلان عمرا بزاره بمونم یه ذوق و غرور خاصی نشست تو دلم ارسلان بدون من جایی نمیرفت یه حسی ته دلم هلم میداد سمت مهمونی و عقلم با تمام وجود پسش میزد
دیانا اونقدر سرمو گرم کرده بود که کلا از همه چیز غافل شده بودم این دیانا دیوونه همش منو یاد اون عسل بی معرفت میندازه مثلا بهش شمارمو دادم مکرد یه زنگ بزنه البته همه جور احتمالی میدادم اصلا خوشم نمیاد زود قضاوت کنم نکنه شماره رو گم کرده باشه اگه گم کرده باشه بازم باید برم در خونشون تا فکرم میخواست یکم سمت عسل بره دیانا خندم مینداخت اینقدر مسخره بازی در اورد که صدای خنده هامونو کتی جونم شنید و با خنده اومد تو اتاق
- دخترا چه خبرتونه کل خونه از صدای جیغ و خنده دوتا دختر بچه شیطون پر شده
با شیطنت گفتم:
-کتی جون بچه چیه این دیانا سنش قد خر بالغ شده که حالا من یه چیزی
با جفتک دیانا که خورد به پهلوم جیغی زدم و با لودگی ادامه دادم
-دیدین کتی جون؟؟ دیدین اینم علائمش جفتکم میندازه
رومو سمت دیانا کردم
-دیانا جنازتو خاک پس بزنه این سمه یا پا؟
خالصه کتی جونم که کال ادم باحالیه کلی به دعوای ما خندید و اخرم دوتامونو شوت کرد واسه ناهار من نمیدونم من گشنم نباشه باید دقیقا کیو ببینم الان ینی دوباره باید
ریخت نحس ارسلانو تحمل کنم با غرغر رفتیم پایین حالا بماند چقدر کتی جون بهم خندید و دیانا دستم انداخت
۲.۱k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.