چرا منو عاشق خودت کردی ... پارت: ۴
شهر بازی
هیکاری لبخندی زد و گفت: خب کوچولو ها اول کدوم یکی رو میخواید سوار شید ؟
ساتوشی با هیجان گفت: اون چرخ و فلک بزرگه !
سائوری هم با هیجان گفت: اره مامان اون خیلی باحاله !
هیکاری خندید و گفت: باشه زود باشید بریم ، هر کی دیر برسه بادمجون گندیدست!!
دو قولو ها با سرعت تمام دیویدن و سائوری برد و با خوشحالی رو هوا پرید
ساتوشی هم خندید و گفت: افرین ، بزن قدش امتیاز اول رو تو گرفتیییی!!
هیکاری خندید و رفت برای بچه هاش دو تا بلیط گرفت ، ساتوشی و سائوری سوار شدن ، هیکاری سوار نشد چون چرخ و فلک رو دوست نداشت.
روی صندلی پارک نشست و منتظر موند چرخ و فلک تایمش تموم بشه .
تو واگن چرخ و فلک ، ۴ نفر دیگه هم بودن .
ساتوشی و سائوری کنار هم نشسته بودن و خیلی ناز و بامزه به پایین نگاه میکرد و هر چند وقت یکبار برای مامانشون دست تکون میدادن ، یکی از اون چهار نفر گفت: گوجو سنسه، چقدر این دو تا بچه ها نازن
گوجو سنسه ؟ گوجو سنسه؟
مرد مو سفید گفت: ها ؟ بله؟ اها کدوم بچه__ اخیییییی چقدر نازنننننننننن
یوجی: ارهههههه چقدر گوگولی نشستن ..
مگومی به سائوری گفت: کوچولو ها ؟
ساتوشی: کوچولو عمته.. به خواهر من میگی کوچولو
گوجو: از کی تا حالا بچه باز شدی مگومی ؟
نوبارا: برات متاسفم مگومی
گوجو: بچه ها !!!اسمتون چیه؟؟
ساتوشی: جواب فضولان خاموشیست!
سائوری: ساتوشی ! یادت نیست مامان چی گفت ؟ با بقیه مهربون باش! اگه بی ادب بودن وارد عمل شو
ساتوشی لبخندی زد و گفت: ارهه درسته ، ببخشید یادم رفت .
ساتورو خندید و گفت: عجب خواهر باحالی
سائوری خندید و گفت: من سائوری هستم و اینم برادرم ساتوشی
یوجی گفت: شما دو نفر چند سالتونه؟
ساتوشی گفت: ۵ سال
ساتورو لبخندی زد و دو تا آب نبات تو جیب هودی ساتوشی و ساتومی گذاشت و گفت: حتما بخوریدش من که خیلی این طعم رو دوست دارم
مگومی: دو قولو؟
نوبارا: احمق! وقتی میگن ۵ سالمونه یعنی دو قولو هستن دیگه
گوجو: معلوم تو رو بابات خدا بیامرزت زاییده یا مادرت
مگومی : * پوکر *
چرخ فلک وایستاد ، هیکاری گوجو رو ندید و دو قولو ها رفتن پیش مامانشون و به سمت خونه حرکت کردن
* عکس پارت ساتوشی و سائوری *
~~~
خببببببببب اینم پارتتتتتت
هیکاری لبخندی زد و گفت: خب کوچولو ها اول کدوم یکی رو میخواید سوار شید ؟
ساتوشی با هیجان گفت: اون چرخ و فلک بزرگه !
سائوری هم با هیجان گفت: اره مامان اون خیلی باحاله !
هیکاری خندید و گفت: باشه زود باشید بریم ، هر کی دیر برسه بادمجون گندیدست!!
دو قولو ها با سرعت تمام دیویدن و سائوری برد و با خوشحالی رو هوا پرید
ساتوشی هم خندید و گفت: افرین ، بزن قدش امتیاز اول رو تو گرفتیییی!!
هیکاری خندید و رفت برای بچه هاش دو تا بلیط گرفت ، ساتوشی و سائوری سوار شدن ، هیکاری سوار نشد چون چرخ و فلک رو دوست نداشت.
روی صندلی پارک نشست و منتظر موند چرخ و فلک تایمش تموم بشه .
تو واگن چرخ و فلک ، ۴ نفر دیگه هم بودن .
ساتوشی و سائوری کنار هم نشسته بودن و خیلی ناز و بامزه به پایین نگاه میکرد و هر چند وقت یکبار برای مامانشون دست تکون میدادن ، یکی از اون چهار نفر گفت: گوجو سنسه، چقدر این دو تا بچه ها نازن
گوجو سنسه ؟ گوجو سنسه؟
مرد مو سفید گفت: ها ؟ بله؟ اها کدوم بچه__ اخیییییی چقدر نازنننننننننن
یوجی: ارهههههه چقدر گوگولی نشستن ..
مگومی به سائوری گفت: کوچولو ها ؟
ساتوشی: کوچولو عمته.. به خواهر من میگی کوچولو
گوجو: از کی تا حالا بچه باز شدی مگومی ؟
نوبارا: برات متاسفم مگومی
گوجو: بچه ها !!!اسمتون چیه؟؟
ساتوشی: جواب فضولان خاموشیست!
سائوری: ساتوشی ! یادت نیست مامان چی گفت ؟ با بقیه مهربون باش! اگه بی ادب بودن وارد عمل شو
ساتوشی لبخندی زد و گفت: ارهه درسته ، ببخشید یادم رفت .
ساتورو خندید و گفت: عجب خواهر باحالی
سائوری خندید و گفت: من سائوری هستم و اینم برادرم ساتوشی
یوجی گفت: شما دو نفر چند سالتونه؟
ساتوشی گفت: ۵ سال
ساتورو لبخندی زد و دو تا آب نبات تو جیب هودی ساتوشی و ساتومی گذاشت و گفت: حتما بخوریدش من که خیلی این طعم رو دوست دارم
مگومی: دو قولو؟
نوبارا: احمق! وقتی میگن ۵ سالمونه یعنی دو قولو هستن دیگه
گوجو: معلوم تو رو بابات خدا بیامرزت زاییده یا مادرت
مگومی : * پوکر *
چرخ فلک وایستاد ، هیکاری گوجو رو ندید و دو قولو ها رفتن پیش مامانشون و به سمت خونه حرکت کردن
* عکس پارت ساتوشی و سائوری *
~~~
خببببببببب اینم پارتتتتتت
۵.۳k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.