مافیا خطر ناک من (2)p
پارت 2 مافیای خطرناک من
صبح با سوزش دستم از خواب بیدار شدم رفتم تو سالن جالبه بابام ننشسته بود که مشروب بخوره خونه نبود رفتم تو اشپزخانه یه نمیرو درست کردم و خوردم
توی اشپزخانه رو میز نشسته بودم که پدرم اومد سلام دادم
پ /ات : ا/ت بعد از ظهر هر کاری داری بکن و به خودت برس عصر قراره بریم جایی
ات/ : کجا ؟
پ ا/ت : خونه ی اقای مین همونی که قراره با پسرش ازدواج کنی
ا/ت : باشه ولی مگه همیشه اینطور نبوده که خانواده داماد بیاد
پ /ات : اره ولی من به اقاای مین گفتم که ما میایم چون خونمون خودت یه نگاه بنداز ضرفیتش 6 نفره
ا/ت : باشه ولی لباشی ندارم که جلوی اون بچه پولدارا خوب به نظر بیام
پ ا/ت : وای ا/ت شما دخترا همیشه لباس ندارید یه چیزی بپوش خب چی کارت کنم ( با داد و عصبانیت )
ذهن ا/ت : من الان 3 ساله لباس نخریدم من هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ( بغض کرده بود )
ادامه دارد /.......
کم بود اره برای همین بعدی هم میزارم
صبح با سوزش دستم از خواب بیدار شدم رفتم تو سالن جالبه بابام ننشسته بود که مشروب بخوره خونه نبود رفتم تو اشپزخانه یه نمیرو درست کردم و خوردم
توی اشپزخانه رو میز نشسته بودم که پدرم اومد سلام دادم
پ /ات : ا/ت بعد از ظهر هر کاری داری بکن و به خودت برس عصر قراره بریم جایی
ات/ : کجا ؟
پ ا/ت : خونه ی اقای مین همونی که قراره با پسرش ازدواج کنی
ا/ت : باشه ولی مگه همیشه اینطور نبوده که خانواده داماد بیاد
پ /ات : اره ولی من به اقاای مین گفتم که ما میایم چون خونمون خودت یه نگاه بنداز ضرفیتش 6 نفره
ا/ت : باشه ولی لباشی ندارم که جلوی اون بچه پولدارا خوب به نظر بیام
پ ا/ت : وای ا/ت شما دخترا همیشه لباس ندارید یه چیزی بپوش خب چی کارت کنم ( با داد و عصبانیت )
ذهن ا/ت : من الان 3 ساله لباس نخریدم من هیچ وقت ازت چیزی نخواستم ( بغض کرده بود )
ادامه دارد /.......
کم بود اره برای همین بعدی هم میزارم
۹۴۴
۰۹ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.