یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
یه مافیا نباید عاشق شه ولی....
$رفتم
.
.
.
جولیا بیدار شدی؟
@ آره عجیبه
$(دستاشو بوسید و بغلش کرد)
@ دلم برای بغلت تنگ شده بود
$من دلم برای یه چیز دیگه هم تنگ شده بود
@ (با لبخند نگاهش میکرد)
ویو جولیا: یهو شروع به بوسیدنم کرد منم همراهی میکردم خیلی خیس میبوسید انگار که ده ساله منو ندیده ولی حقم داشت ۱۰ ماهه که منو ندیده اما من میدیدمش من توی کما بودم ولی میتونستم هرجایی که بخوام برم وقتی میدیدم که داره گریه میکنه ولی کسی بهش نمیگه من کجام دلم به درد میومد ولی نمیتونستم کاری کنم منم میرفتم بغلش مینشستم ولی اون منو نمیدید هنوز داشتیم همو میبوسیدیم ولی هردومون نفس کم اووردیم و از هم جدا شدیم نفس نفس میزدیم
$دیگه ازم دور نشو میدونی چقدر ازت عصبانیم
@ میدونم ولی دیگه دربارش حرف نزن منم دیگه ازت جدا نمیشم قول میدم
$من میرم کارای ترخیصتو انجام بدم
@ برو
**کوک رفت و ات یدفعه اومد تو که جولیا ترسید**
@ وایی
+خوبی؟
@ اینطوری که تو اومدی من سکته کردم
+خب حالا بیا اینم کوچولوم
@ چقدر کوشولوعه اوخودا
+آره (داشت قهوه میخورد )
@ کی میخواین ازدواج کنین
+(قهوه از تو دهنش ریخت بیرون و سرفه میکرد) ها..
@ چته خب آلان که بچه دارین نمیخوای که وقتی بزرگ شد عروسی کنین
+نمیدونمبهش فکر نکردم
×ولی من فکر کردم
+چ...چی
×نمیخوایم ازدواج کنیم؟
+م..من نمیدونم فقط استرس دارم
$رفتم
.
.
.
جولیا بیدار شدی؟
@ آره عجیبه
$(دستاشو بوسید و بغلش کرد)
@ دلم برای بغلت تنگ شده بود
$من دلم برای یه چیز دیگه هم تنگ شده بود
@ (با لبخند نگاهش میکرد)
ویو جولیا: یهو شروع به بوسیدنم کرد منم همراهی میکردم خیلی خیس میبوسید انگار که ده ساله منو ندیده ولی حقم داشت ۱۰ ماهه که منو ندیده اما من میدیدمش من توی کما بودم ولی میتونستم هرجایی که بخوام برم وقتی میدیدم که داره گریه میکنه ولی کسی بهش نمیگه من کجام دلم به درد میومد ولی نمیتونستم کاری کنم منم میرفتم بغلش مینشستم ولی اون منو نمیدید هنوز داشتیم همو میبوسیدیم ولی هردومون نفس کم اووردیم و از هم جدا شدیم نفس نفس میزدیم
$دیگه ازم دور نشو میدونی چقدر ازت عصبانیم
@ میدونم ولی دیگه دربارش حرف نزن منم دیگه ازت جدا نمیشم قول میدم
$من میرم کارای ترخیصتو انجام بدم
@ برو
**کوک رفت و ات یدفعه اومد تو که جولیا ترسید**
@ وایی
+خوبی؟
@ اینطوری که تو اومدی من سکته کردم
+خب حالا بیا اینم کوچولوم
@ چقدر کوشولوعه اوخودا
+آره (داشت قهوه میخورد )
@ کی میخواین ازدواج کنین
+(قهوه از تو دهنش ریخت بیرون و سرفه میکرد) ها..
@ چته خب آلان که بچه دارین نمیخوای که وقتی بزرگ شد عروسی کنین
+نمیدونمبهش فکر نکردم
×ولی من فکر کردم
+چ...چی
×نمیخوایم ازدواج کنیم؟
+م..من نمیدونم فقط استرس دارم
۳.۰k
۲۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.