Part6
Part6
عشق اجاره ای
کوک: هل دادم طرف خودم و دستش رو لبم خورد و ۵ میلی متر بیشتر فاصله نداشتیم
صدای نفس کشیدنشو میشنیدم
سلینا: دیدم اون کسیکه منو کشید کوک بود تعدلمو از دست دادم و دستم رفت رو لبش
فاصلمون کم بود انگار جهنم بود
خودمو کشیدم و بهش گفتم: میدونستی خیلی عصاب خورد کنی، چیکار به زندگی من داری برو زندگی خودتو بکن دیگه اهه بعدش رفتم
*فلش بک تموم شد*
کوک: فکر کنم خوب نرفتم جلو باید یه خاطره بهتر میگفتم میخواستم یه خاطره بگم که سلینا گفت:...
سلینا: میدونستم الان میخواست دوباره یه خاطره ی چرت و پرت دیگه بگه چون از میمیک صورتش معلوم بود ولی قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم: نیازی نیست این چرت و پرت هارو بگی بیا مثل آدم صحبت کنیم اینجوری هم ضایع بازی پیش پدرامون در نمیاریم هم پدرامون فکر نمیکنن که ما دو تا از هم متنفریم
کوک:(مغز کوک اون موقع): گیگیگیگیگیمگی«ادمین: کوک جان آروم»
کوک گفت: اوکی از خودت بگو
سلینا: به تو چه که از خودم بگم
کوک: باشه خب من از خودم میگم میخواستم یچیزی بگم که رشتم چیه که یهو....
صاری بخاطر این که هی تو خماری میزارمتون😔
عشق اجاره ای
کوک: هل دادم طرف خودم و دستش رو لبم خورد و ۵ میلی متر بیشتر فاصله نداشتیم
صدای نفس کشیدنشو میشنیدم
سلینا: دیدم اون کسیکه منو کشید کوک بود تعدلمو از دست دادم و دستم رفت رو لبش
فاصلمون کم بود انگار جهنم بود
خودمو کشیدم و بهش گفتم: میدونستی خیلی عصاب خورد کنی، چیکار به زندگی من داری برو زندگی خودتو بکن دیگه اهه بعدش رفتم
*فلش بک تموم شد*
کوک: فکر کنم خوب نرفتم جلو باید یه خاطره بهتر میگفتم میخواستم یه خاطره بگم که سلینا گفت:...
سلینا: میدونستم الان میخواست دوباره یه خاطره ی چرت و پرت دیگه بگه چون از میمیک صورتش معلوم بود ولی قبل از اینکه حرفی بزنه گفتم: نیازی نیست این چرت و پرت هارو بگی بیا مثل آدم صحبت کنیم اینجوری هم ضایع بازی پیش پدرامون در نمیاریم هم پدرامون فکر نمیکنن که ما دو تا از هم متنفریم
کوک:(مغز کوک اون موقع): گیگیگیگیگیمگی«ادمین: کوک جان آروم»
کوک گفت: اوکی از خودت بگو
سلینا: به تو چه که از خودم بگم
کوک: باشه خب من از خودم میگم میخواستم یچیزی بگم که رشتم چیه که یهو....
صاری بخاطر این که هی تو خماری میزارمتون😔
۲.۲k
۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.