چند پارتی ران~۴
ران:وای کمرمممم
مایکی:خو مگه مجبور بودی کولش کنی زنگ میزدی کاکچو میومد دنبالت دیگه
ران:به فکرم نرسید حالا بیخیال
سانزو:مطمئنی این دختره برامون دردسر نمیشه؟
ران:نه نمیشه حواسم بهش هس
و همه میرن که بخوابن...
ریندو و ران تاکارا رو بغل میکنن و میخوابن..
فردای آن روز
تاکارا:(احساس خفگی)
چشماشو باز میکنه و میبینه از دو طرف بغلش کردن..
سرخییییی😂
تاکارا:هی ولم کنیدددد دارم له میشممم
ران:ساکت شو بچه بزا بخوابیم(خواب آلود)
و تاکارا که هنوز خسته بود دوباره خوابش میبره..
چند ساعت بعد..
تاکارا چشماشو باز میکنه
و رانو میبینه که بهش زل زده.. پس بالاخره بیدار شدی جوجه زود تر خودتو جمع کن که میخوام ببرمت حموم کوچولو(خنده)
تاکارا:چییییی لازم نکرده من خودم میتونم حموم کنم نیازی نیس تو بیای بعدشم زشتههه و من میترسممم
ران:خفه شو بابا آخه که با بدن ی دختر چهارده ساله تحریک میشه😐💢
تاکارا:گفتمممم نههههه جیغ میکشمااااا
ران:باشهههه گمشو زود برو حموم که به صبحونه برسی😑
و تاکارا میره که حموم کنه...
بچها ببخشید پارتا کوتاهن یزره ایده هام کمه ینی مغزم قفل کرده واقعاااا رو مخمه...
مایکی:خو مگه مجبور بودی کولش کنی زنگ میزدی کاکچو میومد دنبالت دیگه
ران:به فکرم نرسید حالا بیخیال
سانزو:مطمئنی این دختره برامون دردسر نمیشه؟
ران:نه نمیشه حواسم بهش هس
و همه میرن که بخوابن...
ریندو و ران تاکارا رو بغل میکنن و میخوابن..
فردای آن روز
تاکارا:(احساس خفگی)
چشماشو باز میکنه و میبینه از دو طرف بغلش کردن..
سرخییییی😂
تاکارا:هی ولم کنیدددد دارم له میشممم
ران:ساکت شو بچه بزا بخوابیم(خواب آلود)
و تاکارا که هنوز خسته بود دوباره خوابش میبره..
چند ساعت بعد..
تاکارا چشماشو باز میکنه
و رانو میبینه که بهش زل زده.. پس بالاخره بیدار شدی جوجه زود تر خودتو جمع کن که میخوام ببرمت حموم کوچولو(خنده)
تاکارا:چییییی لازم نکرده من خودم میتونم حموم کنم نیازی نیس تو بیای بعدشم زشتههه و من میترسممم
ران:خفه شو بابا آخه که با بدن ی دختر چهارده ساله تحریک میشه😐💢
تاکارا:گفتمممم نههههه جیغ میکشمااااا
ران:باشهههه گمشو زود برو حموم که به صبحونه برسی😑
و تاکارا میره که حموم کنه...
بچها ببخشید پارتا کوتاهن یزره ایده هام کمه ینی مغزم قفل کرده واقعاااا رو مخمه...
۶.۲k
۲۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.