کالج آتامان و سوسعم (پارت8)
سوسن: باشه دروک ولش کن
آسیه: عمر توهم بس کن همین روز اولی دردسر درست نکن
عمر و دروک جدا شدن و دعوا رو تموم کردن
(پایان مدرسه)
آسیه: امروز هم بهترین روزم بود هم بدترین
عمر: چرا؟
آسیه: بهترین روز بود چون رفتیم کالج آتامان بدترین روز چون نزدیک بود دعوا شه و بعدش حتما اخراج میشدیم
اگولجان: عا راس میگه آسیه
آسیه: هوم
آیبیکه: وای این پسره برک مقلب به خونآشام مو قرمز خیلی باحاله😂
آسیه:(لبخند مرموزی میزنه)
آیبیکه: عاااا آسیه چته
آسیه: هیچی😂😂
سوسن: دروک چرا امروز تو مدرسه میخواستی دعوا راه بندازی چرا از این دانش آموزای جدید خوشت نمیاد
دروک: خوشم نمیاد ازشون توهم نباید خوش بیاد
سوسن: تو چیکاره من داری
دروک: همین که گفتم... بیخیال
سوسن: هوووف
ادامه دارد...
آسیه: عمر توهم بس کن همین روز اولی دردسر درست نکن
عمر و دروک جدا شدن و دعوا رو تموم کردن
(پایان مدرسه)
آسیه: امروز هم بهترین روزم بود هم بدترین
عمر: چرا؟
آسیه: بهترین روز بود چون رفتیم کالج آتامان بدترین روز چون نزدیک بود دعوا شه و بعدش حتما اخراج میشدیم
اگولجان: عا راس میگه آسیه
آسیه: هوم
آیبیکه: وای این پسره برک مقلب به خونآشام مو قرمز خیلی باحاله😂
آسیه:(لبخند مرموزی میزنه)
آیبیکه: عاااا آسیه چته
آسیه: هیچی😂😂
سوسن: دروک چرا امروز تو مدرسه میخواستی دعوا راه بندازی چرا از این دانش آموزای جدید خوشت نمیاد
دروک: خوشم نمیاد ازشون توهم نباید خوش بیاد
سوسن: تو چیکاره من داری
دروک: همین که گفتم... بیخیال
سوسن: هوووف
ادامه دارد...
۹۴۲
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.