نمیتونم جلو اشکامو بگیرم.....
نمیتونم جلو اشکامو بگیرم.....
تو شرایطی باهاشون آشنا شدم که اصلا حالم خوب نبود..
باعث شدن حالم بهتر بشه بخندم
باعث شدن من با بهترین دوستام آشنا بشم باعث شد مرگ پدرم مادر بزرگم پدر بزرگم و کسی ک چهار سال عاشقش بودم فراموش کنم هرچند جاشون توی ته قلبم خالیه ولی شدن ی نور واسم توی تاریکی
الان که نیستن کمی احساس پوچی میکنم و انگار یکی از منبعای انرژی مثبتمو ازم گرفتن
۹ روز دیگه اولین سال گرد کسی ک دوسش داشتم الان تنها ادمای زندگیمم رفتن سربازی انگار بی کس ترین ادم دنیام
کاش زودتر تموم شده این سربازی لعنتی...
حالم تخ....ترینه
تو شرایطی باهاشون آشنا شدم که اصلا حالم خوب نبود..
باعث شدن حالم بهتر بشه بخندم
باعث شدن من با بهترین دوستام آشنا بشم باعث شد مرگ پدرم مادر بزرگم پدر بزرگم و کسی ک چهار سال عاشقش بودم فراموش کنم هرچند جاشون توی ته قلبم خالیه ولی شدن ی نور واسم توی تاریکی
الان که نیستن کمی احساس پوچی میکنم و انگار یکی از منبعای انرژی مثبتمو ازم گرفتن
۹ روز دیگه اولین سال گرد کسی ک دوسش داشتم الان تنها ادمای زندگیمم رفتن سربازی انگار بی کس ترین ادم دنیام
کاش زودتر تموم شده این سربازی لعنتی...
حالم تخ....ترینه
۳.۷k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.