پارت 20
پارت 20
(صبح )
تهیونگ ویو:از خواب بیدارشدم محو صورتش شدم اون واقعا زیبا بود خواستم بوسش کنم که بیدار شد
ات:داری چیکار میکنی
تهیونگ:ه... هیچی
ات:اها باشه
ات ویو: رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون دیدم ته داره با گوشی کار میکنه
ات:دستشویی اونجاست اگه خواستی ازش استفاده کن من میرم صبحانه درست کنم
تهیونگ:باشه
ات ویو:داشتم صبحانه رو درست میکردم ک یکی اومد تو آشپزخونه
یونا:سلام خاله ات بابا کجاست
ات:سلام عزیزم تو اون اتاق در سیاهه
یونا:ممنون
یونا ویو:رفتم سمت اتاقی ک خاله ات گفت و در و باز کردم
یونا:سلام بابایی
تهیونگ:سلام دختر قشنگم
بیا بریم صبحونه بخوریم
یونا:بابا چرا اومدیم اینجا نرفتیم خونه
تهیونگ:سر میزه صبحانه میفهمی
یونا:باش
تهیونگ ویو:رفتیم تو آشپزخونه دیدم ات صبحانه درست کرده
تهیونگ:واییی ممنون چقدر زحمت کشیدی
ات:کاری نکردم
من برم یوجین و بیدار کنم
تهیونگ :اوک
ات:یوجین پسرم بیدار شو مهمون داریم
یوجین:کی
ات:عمو تهیونگ و یونا
یوجین:آخ جون
ات ویو:با یوجین رفتیم تو آشپزخونه
یوجین:سلام
تهیونگ:سلام خوشتیپ
................................
شرط
لایک:43
کامنت:60
(صبح )
تهیونگ ویو:از خواب بیدارشدم محو صورتش شدم اون واقعا زیبا بود خواستم بوسش کنم که بیدار شد
ات:داری چیکار میکنی
تهیونگ:ه... هیچی
ات:اها باشه
ات ویو: رفتم دستشویی دست و صورتم رو شستم اومدم بیرون دیدم ته داره با گوشی کار میکنه
ات:دستشویی اونجاست اگه خواستی ازش استفاده کن من میرم صبحانه درست کنم
تهیونگ:باشه
ات ویو:داشتم صبحانه رو درست میکردم ک یکی اومد تو آشپزخونه
یونا:سلام خاله ات بابا کجاست
ات:سلام عزیزم تو اون اتاق در سیاهه
یونا:ممنون
یونا ویو:رفتم سمت اتاقی ک خاله ات گفت و در و باز کردم
یونا:سلام بابایی
تهیونگ:سلام دختر قشنگم
بیا بریم صبحونه بخوریم
یونا:بابا چرا اومدیم اینجا نرفتیم خونه
تهیونگ:سر میزه صبحانه میفهمی
یونا:باش
تهیونگ ویو:رفتیم تو آشپزخونه دیدم ات صبحانه درست کرده
تهیونگ:واییی ممنون چقدر زحمت کشیدی
ات:کاری نکردم
من برم یوجین و بیدار کنم
تهیونگ :اوک
ات:یوجین پسرم بیدار شو مهمون داریم
یوجین:کی
ات:عمو تهیونگ و یونا
یوجین:آخ جون
ات ویو:با یوجین رفتیم تو آشپزخونه
یوجین:سلام
تهیونگ:سلام خوشتیپ
................................
شرط
لایک:43
کامنت:60
۱۶.۵k
۲۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.