تک پارتی از هوسوکیی

تک پارتی هوسوک

توی پیاده رویی که برف جای خالی نگذاشته بود راه میرفتم تمام شهر به رنگ سفیر در آمده بود حتی برج های آسمان خراش هم به سختی دیده میشه سرما تمام وجودمو گرفته از آخرین باری که با معشوقه ام در این پیاده رو راه میرفتم سه سال گذشته بود دلتنگ بودم برای دستا و بغل گرمش و صدای دلنوازش که روحمو جلا میداد!!صدایی سکوت سنگین داخل سرم رو شکست
ناشناس:ببخشید میتونم بپرسم ساعت چنده؟!
او البته
برگشتم اشک توی چشمام جمع شده بود اون..اون همون صدا همون خنده حتی حالت صورتش هم عوض نشده بود
هوسوکی at
(با افسوس)
اوه سانشاینم چقدر عوض شدی حتی زیبا تر از قبل hosok
این همه سال کجا بودییی میدونی کل سئولو دنبالت کشتم at
دستام جلوی چشمام رو گرفته بود یکهو صدای ضربان قلب کسی که سال هاست انتظارشو میکشیدمو شنیدم توی بغل گرمش فرو رفتم تو، این موقعیت تنها فکر میکردم این بود که منم متقابل بقلش کنم آروم اشک میریختم و عطر تنشو داخل ریه هام میکردم ترکیب خوبی بود سرما،معشوقه عاشق
hosok*
با دستام سورتشو قاب کردم بینی کوچیکش که از سرما قرمز شده بود نگاه کردم تک خنده ای زدم و لبای نازکمو روی لبای پفکیش گذاشتم مزه ی شوریه اشکاش بین بوسه های ما میومد
دلم برات تنگ شده بود سانشاینم

ریدم😐
بازم تک پارتی تو راهههه شومبوس گومبولامممممم
امیدوارم خوشتون اومده باشه
غلط املایی بود معذرت✨️