Fan Fiction Seven Only Part.۱۱

~••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••~
نامجون: راست میگی ها!
جی هوپ: بچه ها، کار ساک ها تموم شد
جین: آخیش بلاخره میریم خونه (من آخر مهمونی های فامیلی😐💔)
نامجون: نه هنوز نمیریم خونه، اول باید بریم دنبال جیمین و جونگ کوک باهم بریم
جین: هعیی خدا فقط سریع تر من زخم معده گرفتم گشنمههه! (وسط دزدی؟ صحنه جرم؟ گشنه؟🤡)
تهیونگ: ای بابا هیونگ😐
نامجون: خدایا منو از دست اینا نجات بده، واقعا چرا باید اینقدر بچه گونه باشید؟!
جین: من تغییر نمیکنم یونو؟
نامجون: آه، آی نو آی نو😐💔
یونگی: بریم خونه؟ (بچم دیوونه شد😖)
نامجون: بریم🙄
.
‌.
.
اعضا رفتن دنبال جیمین و جونگ کوک و باهم رفتن عمارت تا پولارو بشمارن (پولدار شدن پولدار شدن ننه👌🤡)
.
.
.
پرش زمانی به عمارت
جیمین: هولی شت! واقعا ۲۰ میلیون دلاره؟!
جونگ کوک: من میشمارم چون من بیکارم یونو؟✔
بعد ۱ ساعت شمارد و واقعا ۲۰ میلیون دلار بود، واو!
یونگی: قراره باهاشون چیکار کنیم؟
نامجون: معلومه، عمارت بزرگ تر، نیروی باند بیشتر و اسلحه های قوی تر!
جونگ کوک: بهتره بیشترش برای عمارت بدیم چون استخدام نیرو و حقوقشون اگه همین طوری پیش بریم چیزی نیست، ولی اسلحه انصافا گرونه!
نامجون: چیزی نیست همش حله!