عشق ناخواسته
پارت ۴
_ برام قهوه بیار
+ چشم
رفتم برا ارباب قهوه درست کردم دادم بهش
کوک ویو
امروز قرار بود برای بستن قرارداد برم شرکت رفتم آماده شدم و رفتم شرکت قرار داد رو بستم بعد تصمیم گرفتم برم بار اونجا همه دخترا نگاشون رومن بود منم به گارسون پول دادم همرو بیرون کرد بعد یه ساعتی رفتم به سمت عمارت به اجوما گفته بودم که به لباس های ا.ت ردیاب وصل کنه و هواسش بهش باشه منم توکل اتاقا دوربین دارم یه دقیقه وایسا من تو اتاق کارم دوربین نذاشتم سرعت ماشین رو زیادکردم سه بار نزدیک بود تصادف کنم تا رسیدم عمارت سریع رفتم تو اتاق کارم
ا.ت ویو
تاارباب نبود رفتم اتاق کارشو گشتم یه چند تا برگه پیدا کردم رفتم داخل اتاقم غایم کردم ارباب اومدسریع رفت اتاق کارش شانس آوردم که دیر اومد اگه هنوز اونجا بودم دیگه معلوم نبود چه کار میکنه حالا باید یه فکر برای فرار کنم خب رفتم برای اون آقا شام درست کردم میزو چیدم خودمم رفتم تو آشپز خونه یه چی خوردم بعد رفتم تو حیاط
کوک ویو
رفتم اتاق کارم رو گشتم برگه های مهمم هرچی گشتم پیداشون کردم رفتم از اجوما پرسیدم ا.ت چکار کرد گفت اتاق کار تمیز کرد ورفت اتاقش گشتم برگه هارو پیدا کردم میدونم باهاش چکار کنم دختره ی هرزه
ا.ت ویو
رفتم داخل حیاط و گل هارو آب دادم رفتم داخل که ارباب صدام کرد رفتم سمت اتاقش در زدم اجازه گرفتم
رفتم داخل
+ بامن کاری داشتید
_..........
(من تا همینجا تونستم بنویسم بقیش هروقت وقت شد)
_ برام قهوه بیار
+ چشم
رفتم برا ارباب قهوه درست کردم دادم بهش
کوک ویو
امروز قرار بود برای بستن قرارداد برم شرکت رفتم آماده شدم و رفتم شرکت قرار داد رو بستم بعد تصمیم گرفتم برم بار اونجا همه دخترا نگاشون رومن بود منم به گارسون پول دادم همرو بیرون کرد بعد یه ساعتی رفتم به سمت عمارت به اجوما گفته بودم که به لباس های ا.ت ردیاب وصل کنه و هواسش بهش باشه منم توکل اتاقا دوربین دارم یه دقیقه وایسا من تو اتاق کارم دوربین نذاشتم سرعت ماشین رو زیادکردم سه بار نزدیک بود تصادف کنم تا رسیدم عمارت سریع رفتم تو اتاق کارم
ا.ت ویو
تاارباب نبود رفتم اتاق کارشو گشتم یه چند تا برگه پیدا کردم رفتم داخل اتاقم غایم کردم ارباب اومدسریع رفت اتاق کارش شانس آوردم که دیر اومد اگه هنوز اونجا بودم دیگه معلوم نبود چه کار میکنه حالا باید یه فکر برای فرار کنم خب رفتم برای اون آقا شام درست کردم میزو چیدم خودمم رفتم تو آشپز خونه یه چی خوردم بعد رفتم تو حیاط
کوک ویو
رفتم اتاق کارم رو گشتم برگه های مهمم هرچی گشتم پیداشون کردم رفتم از اجوما پرسیدم ا.ت چکار کرد گفت اتاق کار تمیز کرد ورفت اتاقش گشتم برگه هارو پیدا کردم میدونم باهاش چکار کنم دختره ی هرزه
ا.ت ویو
رفتم داخل حیاط و گل هارو آب دادم رفتم داخل که ارباب صدام کرد رفتم سمت اتاقش در زدم اجازه گرفتم
رفتم داخل
+ بامن کاری داشتید
_..........
(من تا همینجا تونستم بنویسم بقیش هروقت وقت شد)
۲۱.۹k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.