سناریو (درخواستی)
وقتیموقعبنفشکردنگردنموننالهمیکنیم
متیو:بی توجه کارش رو انجام میده،در آخر هم با یه گاز کوچیک اما دردناک قضیه رو جمع میکنه
.
.
.
.
.
تئودور:وقتی ناله هات رو میشنوه اروم گردنت و نوازش میکنه و میگه:ببخشید بیبی گرلم...
.
.
.
.
دراکو:گاز کوچیکی میگیره و میگه:واسه امروز بسه
مشتی به بازوش میزنی و میگی:امروز؟
دراکو:اره دیوه،هردز این داستانا تکرار میشه
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:ببین اصلا تا اینارو داری دردی و احساس نمیکنی خب؟فقط بعدش میبینی عه وای مامانم اینا گردنم بنفشه
.
.
.
.
تام:دستش و میزاره پشت کمرت،سرش و میزاره روی شونه ات و خیره به کبودی روی گردنت میگه:میدونستی خیلی خوشمزه ای؟اما باید بگم ببخشید چون دردت گرفت،و گردنت و م.یبو.سه
متیو:بی توجه کارش رو انجام میده،در آخر هم با یه گاز کوچیک اما دردناک قضیه رو جمع میکنه
.
.
.
.
.
تئودور:وقتی ناله هات رو میشنوه اروم گردنت و نوازش میکنه و میگه:ببخشید بیبی گرلم...
.
.
.
.
دراکو:گاز کوچیکی میگیره و میگه:واسه امروز بسه
مشتی به بازوش میزنی و میگی:امروز؟
دراکو:اره دیوه،هردز این داستانا تکرار میشه
.
.
.
.
ریگولوس/لورنزو:ببین اصلا تا اینارو داری دردی و احساس نمیکنی خب؟فقط بعدش میبینی عه وای مامانم اینا گردنم بنفشه
.
.
.
.
تام:دستش و میزاره پشت کمرت،سرش و میزاره روی شونه ات و خیره به کبودی روی گردنت میگه:میدونستی خیلی خوشمزه ای؟اما باید بگم ببخشید چون دردت گرفت،و گردنت و م.یبو.سه
۳.۰k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.