P3
؟ : ( رفتیم پیش تهیونگ ) چی شده منو بگی بیام ؟
+ : یه خونه نزدیک قبرستونه … اونجا رو بگردین …
؟ :باش خب.. کسی اونجا زندگی میکنه ؟
+ : اره .. یه فرشته کوچولو ..
؟ :( از اتاق با جین رفتیم بیرون )
+ :( تصمیم گرفتم که برم برکه برای همین لباس عادی پوشیدم و رفتم کنار برکه من واقعا چم بود ؟ خیلی اونجا نشستم برای همین رفتم قصر وقتی وارد قصر شدم نامجون رو دیدم که تن ضعیف جونگکوک که صورتش گلی بود ) چی .. چیشده نامی ؟
؟ همون جور که گفتی رفتم اونجا رو گشتم و داشت فرار میکرد که پاش لیز خورد افتاد توی گل یکم صدمه دیده ..
+ نمیخوایم دکتر صدا کنید ( صدا رفت بالا جونگ کوک روی یه ملافه بی هوش بود رفتم کنارش نشستم لباسام سلطنتی بود برای همین بلند شدم و رفتم سوهی رو دیدم ) بیا اینجا سوهی
$ ( رفتم پیش) چیزی شده ؟
+ برو پیش اون پسر و ازش مراقب کن تا دکتر بیاید باشم دست نمیزنی حالا برو ..
$ باشه ( رفتم پیش تا دکتر بیاد )
D: ( رفتم سمتش و دکمه های لباسش رو باز کردم و و زخمش دست زدم )
+ ( چه ظریفی بدنش سفید کمی گندمی چرا من اینجوری شدم جونگکوک از جاش پرید )
- مننن…. کجا… مم؟
D: شما تو قصر پادهشاهین ..
- ( سریع از جام بلند شدم و رفتم سمت جنگل )
+ ( وقتی دیدم رفت منم پشت سرش بدون اینکه بفهمه دنبالش رفتم و لباسی سلطنتیم رو پشت درخت قایم کردم و رفتم سمتش )
- تهیونگ… تویی؟
+ : اره منم ..
- باورم نمیشه من توی قصر پادشاه بودم .. ایش..
+ اولیا حضرت منظورته ؟
- عوف هر چی اون خود شیفته ها..
+ :یااااا..
- چه مرگته ..؟
+ :هیچ .. خوبی ؟
- اره .. خوبم خیلی خوشحالم کنه نوشتم از اون دختره فرار کنم ..
+ میخوای کجا بخوابی شب ؟
-: همین جا ..
+ : فردا اگر بیام باید جسد رو ببرم ..
- : شما با من همینجا میخوابی ..
+ باشه ..
- : ( روی زمین کنار آتیش خوابیده بودم )
+ :( با حس سوزش بدنم از خواب پریدم نور آفتات داست بدنم رو میسوزد ) یاااا جونگ کوک ..
-:( چیزی نگفتم و دستش رو گرفتم و پریدم توی برکه شنا بلد نبود )
+ ( گذاشتمش رو کولم دستش رو گذاشتم دور گردنم و حلقه کردم ) سفت بچسب .( بدون اینکه بهش چیزی بگم رفتم زیر آب تا خشکی شنا کردم تا سایه دویدم و از کمرم جاش کردم )
- ( هیون جو رو دیدم )
علامت هیونجو «
« بدبخت شدی کوک دختر تاجر میخوابه بره پیش پادشاه میگه که تو طلای رو دزدیدی ..
- من اصلا نزدیکش شدم چه برسه به طلاش
« پادشاه باورت نمیکنه کوک ..
ادامه دارد
+ : یه خونه نزدیک قبرستونه … اونجا رو بگردین …
؟ :باش خب.. کسی اونجا زندگی میکنه ؟
+ : اره .. یه فرشته کوچولو ..
؟ :( از اتاق با جین رفتیم بیرون )
+ :( تصمیم گرفتم که برم برکه برای همین لباس عادی پوشیدم و رفتم کنار برکه من واقعا چم بود ؟ خیلی اونجا نشستم برای همین رفتم قصر وقتی وارد قصر شدم نامجون رو دیدم که تن ضعیف جونگکوک که صورتش گلی بود ) چی .. چیشده نامی ؟
؟ همون جور که گفتی رفتم اونجا رو گشتم و داشت فرار میکرد که پاش لیز خورد افتاد توی گل یکم صدمه دیده ..
+ نمیخوایم دکتر صدا کنید ( صدا رفت بالا جونگ کوک روی یه ملافه بی هوش بود رفتم کنارش نشستم لباسام سلطنتی بود برای همین بلند شدم و رفتم سوهی رو دیدم ) بیا اینجا سوهی
$ ( رفتم پیش) چیزی شده ؟
+ برو پیش اون پسر و ازش مراقب کن تا دکتر بیاید باشم دست نمیزنی حالا برو ..
$ باشه ( رفتم پیش تا دکتر بیاد )
D: ( رفتم سمتش و دکمه های لباسش رو باز کردم و و زخمش دست زدم )
+ ( چه ظریفی بدنش سفید کمی گندمی چرا من اینجوری شدم جونگکوک از جاش پرید )
- مننن…. کجا… مم؟
D: شما تو قصر پادهشاهین ..
- ( سریع از جام بلند شدم و رفتم سمت جنگل )
+ ( وقتی دیدم رفت منم پشت سرش بدون اینکه بفهمه دنبالش رفتم و لباسی سلطنتیم رو پشت درخت قایم کردم و رفتم سمتش )
- تهیونگ… تویی؟
+ : اره منم ..
- باورم نمیشه من توی قصر پادشاه بودم .. ایش..
+ اولیا حضرت منظورته ؟
- عوف هر چی اون خود شیفته ها..
+ :یااااا..
- چه مرگته ..؟
+ :هیچ .. خوبی ؟
- اره .. خوبم خیلی خوشحالم کنه نوشتم از اون دختره فرار کنم ..
+ میخوای کجا بخوابی شب ؟
-: همین جا ..
+ : فردا اگر بیام باید جسد رو ببرم ..
- : شما با من همینجا میخوابی ..
+ باشه ..
- : ( روی زمین کنار آتیش خوابیده بودم )
+ :( با حس سوزش بدنم از خواب پریدم نور آفتات داست بدنم رو میسوزد ) یاااا جونگ کوک ..
-:( چیزی نگفتم و دستش رو گرفتم و پریدم توی برکه شنا بلد نبود )
+ ( گذاشتمش رو کولم دستش رو گذاشتم دور گردنم و حلقه کردم ) سفت بچسب .( بدون اینکه بهش چیزی بگم رفتم زیر آب تا خشکی شنا کردم تا سایه دویدم و از کمرم جاش کردم )
- ( هیون جو رو دیدم )
علامت هیونجو «
« بدبخت شدی کوک دختر تاجر میخوابه بره پیش پادشاه میگه که تو طلای رو دزدیدی ..
- من اصلا نزدیکش شدم چه برسه به طلاش
« پادشاه باورت نمیکنه کوک ..
ادامه دارد
۱.۲k
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.