پارت۱۱...فیک کوک
+:چون دلم خواست
_:اَه ولم کن
+:کوک
_:چیه؟
+:هنوزم دوسم داری؟
_:نه
+:یا راستشو بگو
_:آره
+:*لبخند*
_:من خستم ولم کن میخوام برم بخابم(سرد)
+:کوک
_:هوم
+:من بیشتر شبا پیش شوگا میخوابیدم چون میترسیدم الانم اون نیس پیش کی بخوابم؟(این چرا داره خودشو واسه کوک لوس میکنهه😑😑)
_:پیش تهیونگ جونت
+:هعی کوک باهام قهری؟
_:نه قهر نیستم از دستت عصبیم که بحرفم گوش نمیدی
+:کوک
_:بگو
+:پیشم میمونی تا خوابم ببره؟
_:چیشده واسم لوس میشی؟(سرد)
+:عههه خب میترسم
_:باش برو بخواب منم برم حموم بیام
+:تا تو بیای من میشینم رو مبل فیلم میبینم
_:اوک
رفتم حموم و لباس پوشیدم موهامو با حوله خشک کردمو رفتم پایین دیدم ات رو مبل خوابش برده لعنتییی خیلییی کیوت خوابیده بود سرشو بوسیدم بغلش کردمو بردمش اتاقم گزاشتمش رو تخت
*ویو فردا صبح*
بیدار شدم دیدم رو تخت کوکم پاشدم رفتم کارای مربوط رو کردم و آماده شدم رفتم پایین صبحونه آماده کردم که کوک با خمیازه کشیدن اومد
_:صبح بخیر(سرد)
+:صب بخیر بشین بخور بریم دیرومون میشه
_:اوک، ات چرا دیروز بغلم کردی؟(سرد)
+:خ.خب چو..*گوشی ات زنگ خورد*
+:الو سلام هانی
&:سلام کوشولو چطوری
+:خوبم تو چطوری
_:ات بزن رو آیفون ببینم کیه(سرد)
+:باش،خب هانی صدام میاد
&:اوم اره ات خبرارو شنیدی؟
+:چه خبری؟
&:تهیونگ پروندشو گرفته رفته خارج از کشور
+:چ.چی.چیمیگی؟مطمئنی؟
&:آره مدیر گفت
*با حرف هانی کوک چنگالو کوبید رو میز یکم اب خورد گفت*
_:میرم آمادشم بریم(سرد عصبی)
&:ات گوشی رو آیفونه؟
+:آ.آره کوک مجبورم کرد بزنم
&:باش من برم پیش سانا الان به دو قسمت مساوی تقسیمم میکنه
+:باش بای
_:اَه ولم کن
+:کوک
_:چیه؟
+:هنوزم دوسم داری؟
_:نه
+:یا راستشو بگو
_:آره
+:*لبخند*
_:من خستم ولم کن میخوام برم بخابم(سرد)
+:کوک
_:هوم
+:من بیشتر شبا پیش شوگا میخوابیدم چون میترسیدم الانم اون نیس پیش کی بخوابم؟(این چرا داره خودشو واسه کوک لوس میکنهه😑😑)
_:پیش تهیونگ جونت
+:هعی کوک باهام قهری؟
_:نه قهر نیستم از دستت عصبیم که بحرفم گوش نمیدی
+:کوک
_:بگو
+:پیشم میمونی تا خوابم ببره؟
_:چیشده واسم لوس میشی؟(سرد)
+:عههه خب میترسم
_:باش برو بخواب منم برم حموم بیام
+:تا تو بیای من میشینم رو مبل فیلم میبینم
_:اوک
رفتم حموم و لباس پوشیدم موهامو با حوله خشک کردمو رفتم پایین دیدم ات رو مبل خوابش برده لعنتییی خیلییی کیوت خوابیده بود سرشو بوسیدم بغلش کردمو بردمش اتاقم گزاشتمش رو تخت
*ویو فردا صبح*
بیدار شدم دیدم رو تخت کوکم پاشدم رفتم کارای مربوط رو کردم و آماده شدم رفتم پایین صبحونه آماده کردم که کوک با خمیازه کشیدن اومد
_:صبح بخیر(سرد)
+:صب بخیر بشین بخور بریم دیرومون میشه
_:اوک، ات چرا دیروز بغلم کردی؟(سرد)
+:خ.خب چو..*گوشی ات زنگ خورد*
+:الو سلام هانی
&:سلام کوشولو چطوری
+:خوبم تو چطوری
_:ات بزن رو آیفون ببینم کیه(سرد)
+:باش،خب هانی صدام میاد
&:اوم اره ات خبرارو شنیدی؟
+:چه خبری؟
&:تهیونگ پروندشو گرفته رفته خارج از کشور
+:چ.چی.چیمیگی؟مطمئنی؟
&:آره مدیر گفت
*با حرف هانی کوک چنگالو کوبید رو میز یکم اب خورد گفت*
_:میرم آمادشم بریم(سرد عصبی)
&:ات گوشی رو آیفونه؟
+:آ.آره کوک مجبورم کرد بزنم
&:باش من برم پیش سانا الان به دو قسمت مساوی تقسیمم میکنه
+:باش بای
۷.۴k
۲۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.