فصل دوم: پارت ۲
با قدم هایی استوار و پر جذبه وارد سالن شد...
شاید سه ماه زمان خیلی زیادی نبود ولی برای اونا سه ماه، سه سال گذشت!...
همه به احترامش از جا بلند شدن...اونم فقط برای احترام سری به نشانه سلام تکون میداد...
کمی با تند کرد و به میز خانوادگی کیم رسید!...
اون در ظاهر همیشه سرد بود... این سرد بودن از بچگی عادتش شده بود...
خوشحالی از چشم های همه سرازیر بود اما او جسمش اینجا بود...ولی ذهنش جای دیگر!...
ذهنش پیش پروانه ی سیاهی بود، که در روز های تاریک آمریکا، پریزادش شده بود!...
دخترک پریزاد بود و او، شیاّدِ پریزاد!
…
آروم دره سرویس بهداشتی رو زد و پچ زد:
میون: تهیونگ اومده ا.ت!
با لحنی بی تفاوت لب زد:
ا.ت: به من چه!..
کمی جاخورد...اما نشون نداد...:
میون: فقط خواستم بگم زودتر بیا پایین... معامله کم کم شروع میشه.
ا.ت: الان میام.
…
این سه ماه همه رو به تنظیمات کارخونه برگردونده!...
تیان و میشا که افتاده بودن دنبال کار های عقب موندشون توی ایتالیا...
پدر بزرگ تهیونگ، آقای کیم...اونم دوباره. فرمون خانواده رو دستش گرفته بود...
میون و جونگ کوک هم مثل همیشه دنبال جزئیات کارها بودن و امنیت معامله ها براشون حرف اول رو میزد!
تهیونگ هم که تبدیل شده بود به همون مردی که توی کار غرق شده و وقت هیچ چیزی رو نداره...
ا.ت هم شده بود همون دختر مغرور قدیم!...همون دختری که سلطه گری هاش چشم همه رو کور میکرد...تبدیل شده بود به همون دختری که کل ملت رو به کیف مارک توی دستش هم نمیگرفت!
…
به سمت بار سالن حرکت کرد چشمش به منو افتاد...متوجه شد نوشیدنی مخصوص امشب نوع خیلی خاصی از نوشیدنی هاست....
خیلی بزرگ روی منو نوشته شده بود(Prosecco)
رفت و روی یکی از صندلی ها نشست و گفت:
ا.ت: یه شراب پروسِکو لطفاً!...
به دو دقیقه نکشید گارسون جام شرابی جلوش گذاشت...اخم کرد و زیر لب غر زد:
ا.ت: حالا مگه فرقش با شراب های خودمون چیه؟...شراب، شرابِ دیگه!...عجبا.
همون لحظه یه نفر روی صندلی کناریش نشست...برگشت و کسی رو دید که نباید میدید!
اما تهیونگ برخلاف بهت ا.ت لب باز کرد:
تهیونگ: پروسِکو، نوعی شراب سفیدِ ایتالیایی که بخاطر مواد غنی شده ی داخلش با قیمت بالایی فروخته میشه؛...وقتی آمریکا بودم تستش کردم طمع گس و سوزش آوری داره اما واقعاً خوشمزس...پیشنهاد میکنم امتحانش کنی!...
هیچ کامنتی هیچ حمایتی نمیکنید...بعد انتظار دارید پارت بعد رو زود بزارم😐🗿
شاید سه ماه زمان خیلی زیادی نبود ولی برای اونا سه ماه، سه سال گذشت!...
همه به احترامش از جا بلند شدن...اونم فقط برای احترام سری به نشانه سلام تکون میداد...
کمی با تند کرد و به میز خانوادگی کیم رسید!...
اون در ظاهر همیشه سرد بود... این سرد بودن از بچگی عادتش شده بود...
خوشحالی از چشم های همه سرازیر بود اما او جسمش اینجا بود...ولی ذهنش جای دیگر!...
ذهنش پیش پروانه ی سیاهی بود، که در روز های تاریک آمریکا، پریزادش شده بود!...
دخترک پریزاد بود و او، شیاّدِ پریزاد!
…
آروم دره سرویس بهداشتی رو زد و پچ زد:
میون: تهیونگ اومده ا.ت!
با لحنی بی تفاوت لب زد:
ا.ت: به من چه!..
کمی جاخورد...اما نشون نداد...:
میون: فقط خواستم بگم زودتر بیا پایین... معامله کم کم شروع میشه.
ا.ت: الان میام.
…
این سه ماه همه رو به تنظیمات کارخونه برگردونده!...
تیان و میشا که افتاده بودن دنبال کار های عقب موندشون توی ایتالیا...
پدر بزرگ تهیونگ، آقای کیم...اونم دوباره. فرمون خانواده رو دستش گرفته بود...
میون و جونگ کوک هم مثل همیشه دنبال جزئیات کارها بودن و امنیت معامله ها براشون حرف اول رو میزد!
تهیونگ هم که تبدیل شده بود به همون مردی که توی کار غرق شده و وقت هیچ چیزی رو نداره...
ا.ت هم شده بود همون دختر مغرور قدیم!...همون دختری که سلطه گری هاش چشم همه رو کور میکرد...تبدیل شده بود به همون دختری که کل ملت رو به کیف مارک توی دستش هم نمیگرفت!
…
به سمت بار سالن حرکت کرد چشمش به منو افتاد...متوجه شد نوشیدنی مخصوص امشب نوع خیلی خاصی از نوشیدنی هاست....
خیلی بزرگ روی منو نوشته شده بود(Prosecco)
رفت و روی یکی از صندلی ها نشست و گفت:
ا.ت: یه شراب پروسِکو لطفاً!...
به دو دقیقه نکشید گارسون جام شرابی جلوش گذاشت...اخم کرد و زیر لب غر زد:
ا.ت: حالا مگه فرقش با شراب های خودمون چیه؟...شراب، شرابِ دیگه!...عجبا.
همون لحظه یه نفر روی صندلی کناریش نشست...برگشت و کسی رو دید که نباید میدید!
اما تهیونگ برخلاف بهت ا.ت لب باز کرد:
تهیونگ: پروسِکو، نوعی شراب سفیدِ ایتالیایی که بخاطر مواد غنی شده ی داخلش با قیمت بالایی فروخته میشه؛...وقتی آمریکا بودم تستش کردم طمع گس و سوزش آوری داره اما واقعاً خوشمزس...پیشنهاد میکنم امتحانش کنی!...
هیچ کامنتی هیچ حمایتی نمیکنید...بعد انتظار دارید پارت بعد رو زود بزارم😐🗿
۷.۷k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.