ویو جیا
ویو جیا
زیر پتو بودم که در باز شد
برقم روشن کردن
جیا: خامووووششش کنننن( داد
داد زدمو پا شدم از زیر پتو که تهکوک و دیدم
چییزی نگفتمبا چش قوره برگشت زیر پتووو
برق خاموش شد
ته : باشه چرا عصبی میشی ( ملایم
احساس پایین بالا شدن تخت شدم از هر دو طرف
یکی پتو رو کشید از روم
کوک: بیا غذا بخوریم( ملایم
جیا: گشنم نیس
ته: بخواطر ی نقاشی این طوری میکنی
حیا: گگگ( زیر لب
کوک: نکنه میخوای گریه هم بکنی( تیکه
پاشدم رو ب روش نشستم
جیا: اره میخوامگریه کنممم ب توو چههه( داد
تهیونگ : خانم کوچولو داری پرو میشی
جیا: دوس دارم( داد
تهیونگ: درس حرف بزن
جیا : نمیخواااممم( داد
تهیونگ با ی دستش بلندم کردو برد بیرون
جیا: جیغ ولم کنن
برد طبقه پایین
جیا: ببخشییددد نبر اونجا( بغض
تهیونگ: باید ادب شی
در زیر زمینو باز کردو گزاشتم اونحاا
تهیونگ: اینجا بمون ب کارای بدت فک کن( نیشخنده و با حالت مسخره
درو بس و رف
دستمو میکوبیدم ب درو داد میزدمم
جیا: باز کن باز کنننن ( بغض
وقتی دیدم خبری نیس بیخیال شدم ی گوشه نشستم
الان چی باید گریه کنم؟
ن معلومه که ن چرا گریه کنم ی شبه دیگه میگزره اجازه نمیدم اشکم دراد همونحا تا صبح نشستم
ویو تهیونگ
گزاشتمشو امدم بالا
کوک: تهیونگ..
ته: باید ادب شهه
از کنارش رد شدم
زیر پتو بودم که در باز شد
برقم روشن کردن
جیا: خامووووششش کنننن( داد
داد زدمو پا شدم از زیر پتو که تهکوک و دیدم
چییزی نگفتمبا چش قوره برگشت زیر پتووو
برق خاموش شد
ته : باشه چرا عصبی میشی ( ملایم
احساس پایین بالا شدن تخت شدم از هر دو طرف
یکی پتو رو کشید از روم
کوک: بیا غذا بخوریم( ملایم
جیا: گشنم نیس
ته: بخواطر ی نقاشی این طوری میکنی
حیا: گگگ( زیر لب
کوک: نکنه میخوای گریه هم بکنی( تیکه
پاشدم رو ب روش نشستم
جیا: اره میخوامگریه کنممم ب توو چههه( داد
تهیونگ : خانم کوچولو داری پرو میشی
جیا: دوس دارم( داد
تهیونگ: درس حرف بزن
جیا : نمیخواااممم( داد
تهیونگ با ی دستش بلندم کردو برد بیرون
جیا: جیغ ولم کنن
برد طبقه پایین
جیا: ببخشییددد نبر اونجا( بغض
تهیونگ: باید ادب شی
در زیر زمینو باز کردو گزاشتم اونحاا
تهیونگ: اینجا بمون ب کارای بدت فک کن( نیشخنده و با حالت مسخره
درو بس و رف
دستمو میکوبیدم ب درو داد میزدمم
جیا: باز کن باز کنننن ( بغض
وقتی دیدم خبری نیس بیخیال شدم ی گوشه نشستم
الان چی باید گریه کنم؟
ن معلومه که ن چرا گریه کنم ی شبه دیگه میگزره اجازه نمیدم اشکم دراد همونحا تا صبح نشستم
ویو تهیونگ
گزاشتمشو امدم بالا
کوک: تهیونگ..
ته: باید ادب شهه
از کنارش رد شدم
۹.۱k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.