فیک شوگا عشق ناتمام
فیک شوگا عشق ناتمام
(پارت۵)
از زبان ات
رفتیم خونه شوگا پامو توی خونش گذاشتم خونه بزرگ ولی مادوتا تنها کمتر فیلم خاک برسری نگاه می کردی تا انقدر احساس چیزی بهت دست نده گفتم اقای مین یونگی اتاقم کجاست گفت اتاقت کنار اتاق من گفتم شوخی میکنی گفت نه کاملان جدی ام مشتمو کردم توی دهنم و جویدم هم دردم گرفت هم بی حس شده بودم گفتم قفل داره گفت چی یه لبخند مصنوعی زدم گفتم هیچی اگه باهام کاری ندارین من میخوام برم بخوابم گفت الان که ساعت ۸ شبه فک کردی من چی ام غذا سفارش دادم بشین بخور هیچ کس ساعت ۸ شب نمیخوابه گفتم به قسمت مورد علاقم یعنی غذا رسیدم
۴۰ دقیقه بعد
از زبان ات
در زده شد رفتم درو باز کردم و سفره رو اماده کردم شوگا نشسته بود دربسته رو باز کردم چی این که اسفناج کرپس گفتم این چیه گفت من گیاه خوارم گفتم کاسه کوزتو جمع کن من نمیتونم بدم میاد به خصوص از شلغم هویج نشستم بازور بدبختی خوردم گفتم ببین من دستیارتم بردت نیستم پس من برای خودم جدا غذا سفارش میدم گفت باشه من کاریت ندارم گفتم من میرم بخوابم تازه خدمت کارتم نیستم ظرافارو تو میشوری گفت ات اینجا خدمت کار هست رفتم توی اتاقم گفتم من قرار با این وضع نابود بشم خونه کسی که ماشینشو و دستو ترکوند قرار زندگی کنم اگه بفهمه چی
صبح ساعت ۷
از زبان شوگا
داشتم صبحونه رو میخوردم که ات رو دیدم اما اگه نمیدیدم بهتر بود
(پارت۵)
از زبان ات
رفتیم خونه شوگا پامو توی خونش گذاشتم خونه بزرگ ولی مادوتا تنها کمتر فیلم خاک برسری نگاه می کردی تا انقدر احساس چیزی بهت دست نده گفتم اقای مین یونگی اتاقم کجاست گفت اتاقت کنار اتاق من گفتم شوخی میکنی گفت نه کاملان جدی ام مشتمو کردم توی دهنم و جویدم هم دردم گرفت هم بی حس شده بودم گفتم قفل داره گفت چی یه لبخند مصنوعی زدم گفتم هیچی اگه باهام کاری ندارین من میخوام برم بخوابم گفت الان که ساعت ۸ شبه فک کردی من چی ام غذا سفارش دادم بشین بخور هیچ کس ساعت ۸ شب نمیخوابه گفتم به قسمت مورد علاقم یعنی غذا رسیدم
۴۰ دقیقه بعد
از زبان ات
در زده شد رفتم درو باز کردم و سفره رو اماده کردم شوگا نشسته بود دربسته رو باز کردم چی این که اسفناج کرپس گفتم این چیه گفت من گیاه خوارم گفتم کاسه کوزتو جمع کن من نمیتونم بدم میاد به خصوص از شلغم هویج نشستم بازور بدبختی خوردم گفتم ببین من دستیارتم بردت نیستم پس من برای خودم جدا غذا سفارش میدم گفت باشه من کاریت ندارم گفتم من میرم بخوابم تازه خدمت کارتم نیستم ظرافارو تو میشوری گفت ات اینجا خدمت کار هست رفتم توی اتاقم گفتم من قرار با این وضع نابود بشم خونه کسی که ماشینشو و دستو ترکوند قرار زندگی کنم اگه بفهمه چی
صبح ساعت ۷
از زبان شوگا
داشتم صبحونه رو میخوردم که ات رو دیدم اما اگه نمیدیدم بهتر بود
۴.۶k
۲۳ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.