فیک ته ته فصل ① پارت ¹⁶ ♡نفرت تا عشق♡
ته ته: باید برم حاضر جوابی یاد بگیرم بخدااا
.........................................................
لیزلی: خیلی دوستت دارم خدافظ (یه بوس از گونش کردم)
ته ته: ☺️ خیلی خب خدافظ شب بهت زنگ میزنه
لیزلی: باش
رفتم بیرون و یه تاکسی گرفتم خودمو رسوندم به رستوران
رئیس: او سلام دخترم
لیزلی: سلام خوبی عمو جونمم
رئیس: دخترم امروز که تعطیله چرا اومدی
لیزلی: چی وایسا ببینم اگه تعطیله چرا شما هستید
رئیس: نه اومدم یه چیزی جا گذاشتم اونو ببرم
لیزلی: چشم رئیس پس من برم
رئیس: باش دخترم مواظب خودت باش خدافظ
لیزلی: خدافظ
«گوشیم زنگ خورد»
(تیهونگ بود جواب دادم)
ته ته: الو الو لیزلی (الو الو خدا) 😂😂کرم ریختن
لیزلی: الو جانم
ته ته: میگم دارم میرم جایی شب میای باهم بریم
لیزلی: باش ولی کجا
ته ته: یجا دیگه ولی اصلا لباس باز نپوش
لیزلی: باش خیالت راحت(😎)
ته ته: باش عشقم پس من قط میکنم میام دنبالت ساعت ۱۱
لیزلی: چیییی یازده چرا
ته ته: خب فن زیاد دارم میبینن بد میشه
لیزلی: باش مام چه گیری کردیم ها
تلفن رو قط کردم
ساعت ۱۰بود واییی لعنت یعنی انقدر دیره بعد اومدم پیش رئیس میگم چرا تعطیله خاک
بدو بدو رفتم سمت خونه درو باز کردم و رفتم تو اتاق
حموم ۱۵ دقیقه ای کردم و اومدم موهامو شستم و بدنمو خشک کردم و دنبال لباس گشتم و گشتم که
یادم اومد اون موقع تو پاساژ یه لباس باز خریده بودم از حرص تیهونگ که شده پوشیدمش چونکه خب ارایش بهم نمیومد همینجوری خوب بودم فقط یه برق لب زدم و دیدم ساعت ۱۰:۵٠ دقیقه است
(بوق بوق) هاا تیهونگاا
ته ته: توی کمپانی کارامو انجام دادم و رفتم دنبال لیزلی در خونشون دستمو دوبار زدم روی بوق که دیدم سرشو از پنجره آورد بیرون گفت
لیزلی: وای تیونگااا بوق نزن
ته ته: باش منتظرم
لیزلی: یه جفت کفش پاشنه بلند که قرمز بودن رو پوشیدم با رنگ لباسم ست بود
رفتم پایین در خونه رو بستم درو که باز کردم تیهونگ خیلی خیره نگاه میکرد
ته ته: این الان لباس بازه درسته
لیزلی: درسته
ته ته: حرکت کردیم سمت یه پارتی که دعوت شده بودم
خیلی خب لیزلی ببین اصلا نزدیک کسی نشو باشه
لیزلی: وای خداا پارتی تا حالا نیومدم باشه ولی زیاد از پارتی خوشم نمیاد
ته ته: بذار یه جور دیگه بگم هیچ کی نزدیکت نشه پس یه ردی باید بزارم که بفهمن دوست پسر داری
لیزلی: چه ردی
چونکه لباسام باز بودن گردن تا بالا سینه ام معلوم بود
ته ته: الان بهت میگم چه ردی
ته ته: سرمو بردم توی گردنش وای چه دختر استخونی هست ترقوه هاشو نگاه یکم با زبون یه جای گردنشو خیس کردم بعد مکیدم مکیدم که کبود شد
لیزلی: اخ تیهونگ درد داره نفهم
ته ته: ببخشید... سرمو در اوردم و گفتم لبمو خیس کردم و گفتم
ته ته: خیلی خب الان با این رد میفهمن که دوست پسر داری و نزدیکت نمیشن
لیزلی: اخخ پسر میسوزه گردنم خدا بگم چیکارت نکنه
ته ته: ببخشید عشقم .....
۲۰لایک💜
۳۰کامنت✨
۱فالو🐾
.........................................................
لیزلی: خیلی دوستت دارم خدافظ (یه بوس از گونش کردم)
ته ته: ☺️ خیلی خب خدافظ شب بهت زنگ میزنه
لیزلی: باش
رفتم بیرون و یه تاکسی گرفتم خودمو رسوندم به رستوران
رئیس: او سلام دخترم
لیزلی: سلام خوبی عمو جونمم
رئیس: دخترم امروز که تعطیله چرا اومدی
لیزلی: چی وایسا ببینم اگه تعطیله چرا شما هستید
رئیس: نه اومدم یه چیزی جا گذاشتم اونو ببرم
لیزلی: چشم رئیس پس من برم
رئیس: باش دخترم مواظب خودت باش خدافظ
لیزلی: خدافظ
«گوشیم زنگ خورد»
(تیهونگ بود جواب دادم)
ته ته: الو الو لیزلی (الو الو خدا) 😂😂کرم ریختن
لیزلی: الو جانم
ته ته: میگم دارم میرم جایی شب میای باهم بریم
لیزلی: باش ولی کجا
ته ته: یجا دیگه ولی اصلا لباس باز نپوش
لیزلی: باش خیالت راحت(😎)
ته ته: باش عشقم پس من قط میکنم میام دنبالت ساعت ۱۱
لیزلی: چیییی یازده چرا
ته ته: خب فن زیاد دارم میبینن بد میشه
لیزلی: باش مام چه گیری کردیم ها
تلفن رو قط کردم
ساعت ۱۰بود واییی لعنت یعنی انقدر دیره بعد اومدم پیش رئیس میگم چرا تعطیله خاک
بدو بدو رفتم سمت خونه درو باز کردم و رفتم تو اتاق
حموم ۱۵ دقیقه ای کردم و اومدم موهامو شستم و بدنمو خشک کردم و دنبال لباس گشتم و گشتم که
یادم اومد اون موقع تو پاساژ یه لباس باز خریده بودم از حرص تیهونگ که شده پوشیدمش چونکه خب ارایش بهم نمیومد همینجوری خوب بودم فقط یه برق لب زدم و دیدم ساعت ۱۰:۵٠ دقیقه است
(بوق بوق) هاا تیهونگاا
ته ته: توی کمپانی کارامو انجام دادم و رفتم دنبال لیزلی در خونشون دستمو دوبار زدم روی بوق که دیدم سرشو از پنجره آورد بیرون گفت
لیزلی: وای تیونگااا بوق نزن
ته ته: باش منتظرم
لیزلی: یه جفت کفش پاشنه بلند که قرمز بودن رو پوشیدم با رنگ لباسم ست بود
رفتم پایین در خونه رو بستم درو که باز کردم تیهونگ خیلی خیره نگاه میکرد
ته ته: این الان لباس بازه درسته
لیزلی: درسته
ته ته: حرکت کردیم سمت یه پارتی که دعوت شده بودم
خیلی خب لیزلی ببین اصلا نزدیک کسی نشو باشه
لیزلی: وای خداا پارتی تا حالا نیومدم باشه ولی زیاد از پارتی خوشم نمیاد
ته ته: بذار یه جور دیگه بگم هیچ کی نزدیکت نشه پس یه ردی باید بزارم که بفهمن دوست پسر داری
لیزلی: چه ردی
چونکه لباسام باز بودن گردن تا بالا سینه ام معلوم بود
ته ته: الان بهت میگم چه ردی
ته ته: سرمو بردم توی گردنش وای چه دختر استخونی هست ترقوه هاشو نگاه یکم با زبون یه جای گردنشو خیس کردم بعد مکیدم مکیدم که کبود شد
لیزلی: اخ تیهونگ درد داره نفهم
ته ته: ببخشید... سرمو در اوردم و گفتم لبمو خیس کردم و گفتم
ته ته: خیلی خب الان با این رد میفهمن که دوست پسر داری و نزدیکت نمیشن
لیزلی: اخخ پسر میسوزه گردنم خدا بگم چیکارت نکنه
ته ته: ببخشید عشقم .....
۲۰لایک💜
۳۰کامنت✨
۱فالو🐾
۸۰.۳k
۲۳ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.