p2
p2
یه مرد گولاخ بود
+ بکش کنار
♤ اگه نرم
+ هوفف خدایا
از زیر دستش رفتم
همش دنبالم میومد
سلول من خیلی دور بود
نگهبانی هم نبود
برگشتم سمتش
+ دنبالم نیا
اومد نزدیکم هی میرفتم عقب تا اینکه به دیوار خوردم اومد جلو و گردنم و گرفت
فشار میداد داشتم خفه میشدم
♤ دیگه نبینم شیرین کاری کنی
+ م .. منظورت و نمیفهمم
♤ دیگه فوتبال بازی نکن وگرنه میمیری
+ بازی میکنم
با پا زدم تو شکمش
همینجوری دعوا میکردیم
همه جا هم خلوت بود حسابی خونی بودم
جیمین ویو
دراز کشیده بودم
که یکی از نوچه ها در سلول و زد
_ چیه
= قربان دارن این دختره رو میزنن
_ گمشو
= چشم
تا شنیدم دارن میزننش عصبی شدم
اون یه دختر بود نباید رو دختر دست بلند کنن باید یه راست بکشنش
رفتم اونجا داشتن همو میزدن
نوچه کانگ بود
رفتم با آرامش پشت پسره
_ حالا کی تموم میشه
♤چی
_ دعوا
♤ تو گمشو
رفتم جلوش
_ با کی بودی من که متوجه نشدم
تا منو دید سریع فلنگ و بست
_ بلند شو خودتو جمع کن
+ باش
رفتیم تو سلول درو بستم
_ میگم نرو بیرون بخاطر اینه (سرد)
+ کلی دوست پیدا کردم خیلی حال داد(ذوق)
_ دیگه حق نداری بری بیرون
+ تو به من دستور نده
_ خفه شو
+ ایش
رفتم رو تخت دراز کشیدم
_ برو برام ویسکی بگیر
+ مگه تو زندان ویسکی میدن
_ به من اره برو
+ باشه
ا.ت رفت و چند مین بعد با ویسکی و جام اومد
+ بیا
_ برام بریز
+ بیا
_ خوبه
جام و گرفتم و همشو سر کشیدم
_ دوباره بریز
+ بیا
دوباره سر کشیدم
_ بازم بریز
+ کلفت گیر نیوردی که
_ گفتم بریز
+ نمیخام خودت باسن تو جمع کن بریز
_ بدش من
بطری ویسکی رو داد بهم
منم یه نفس کل شو سر کشیدم
_ بگیر
+ برو بابا
ا.ت رفتم خوابید رو تخت و پتو رو رو خودش کشید
+ ببینم تو کی آزاد میشی
_ جرم من سنگینه حبس ابد ام
+ ولی من چند ماه دیگه ازاد میشم
من از ۱۰ سالگی تو زندانم
_ بخاطر چی افتادی زندان
+ بچه که بودم تقریبا ۸ سالگی
یه پسری تو مدرسه مون بود اون ۱۳ سالش بود باباش قاچاقچی بود خودشم قاتل
بچه هارو میکشت
یروز هم میخواست منو بکشه اما من فرار کردم از اون موقع به اون قاتل یه حس عجیبی داشتم و طرفدارش بودم
تو ۱۰ سالگی با مامان بابام بحثم شد که چرا من از اون قاتل طرفداری میکنم
منم بابا مامانم رو کشتم و الان اینجام
_ تو به خاطر من مامان بابات و کشتی
+ دقیقا
اسم اون پسر جیمین بود
_ منم دیگه
+ اره ( خنده)
_ خیلی خری
+ میدونم
چیزی نیاز نداری
_ نه
+ اوک من میخوابم ناهار بیدارم کن
وقت ناهار بود
ا.ت و بیدار کردم رفت برا هر دومون ناهار اورد خوردیم
+ میای بازی کنیم
_ چه بازی
+ پاستور شرطی
_ اوک
اگه من بردم یه دونه وسیله ازت بر میدارم
+ اگه من بردم از تو لباس بر میدارم
پاستور بازی کردیم دو دست من بردم یه دست ا.ت .....
یه مرد گولاخ بود
+ بکش کنار
♤ اگه نرم
+ هوفف خدایا
از زیر دستش رفتم
همش دنبالم میومد
سلول من خیلی دور بود
نگهبانی هم نبود
برگشتم سمتش
+ دنبالم نیا
اومد نزدیکم هی میرفتم عقب تا اینکه به دیوار خوردم اومد جلو و گردنم و گرفت
فشار میداد داشتم خفه میشدم
♤ دیگه نبینم شیرین کاری کنی
+ م .. منظورت و نمیفهمم
♤ دیگه فوتبال بازی نکن وگرنه میمیری
+ بازی میکنم
با پا زدم تو شکمش
همینجوری دعوا میکردیم
همه جا هم خلوت بود حسابی خونی بودم
جیمین ویو
دراز کشیده بودم
که یکی از نوچه ها در سلول و زد
_ چیه
= قربان دارن این دختره رو میزنن
_ گمشو
= چشم
تا شنیدم دارن میزننش عصبی شدم
اون یه دختر بود نباید رو دختر دست بلند کنن باید یه راست بکشنش
رفتم اونجا داشتن همو میزدن
نوچه کانگ بود
رفتم با آرامش پشت پسره
_ حالا کی تموم میشه
♤چی
_ دعوا
♤ تو گمشو
رفتم جلوش
_ با کی بودی من که متوجه نشدم
تا منو دید سریع فلنگ و بست
_ بلند شو خودتو جمع کن
+ باش
رفتیم تو سلول درو بستم
_ میگم نرو بیرون بخاطر اینه (سرد)
+ کلی دوست پیدا کردم خیلی حال داد(ذوق)
_ دیگه حق نداری بری بیرون
+ تو به من دستور نده
_ خفه شو
+ ایش
رفتم رو تخت دراز کشیدم
_ برو برام ویسکی بگیر
+ مگه تو زندان ویسکی میدن
_ به من اره برو
+ باشه
ا.ت رفت و چند مین بعد با ویسکی و جام اومد
+ بیا
_ برام بریز
+ بیا
_ خوبه
جام و گرفتم و همشو سر کشیدم
_ دوباره بریز
+ بیا
دوباره سر کشیدم
_ بازم بریز
+ کلفت گیر نیوردی که
_ گفتم بریز
+ نمیخام خودت باسن تو جمع کن بریز
_ بدش من
بطری ویسکی رو داد بهم
منم یه نفس کل شو سر کشیدم
_ بگیر
+ برو بابا
ا.ت رفتم خوابید رو تخت و پتو رو رو خودش کشید
+ ببینم تو کی آزاد میشی
_ جرم من سنگینه حبس ابد ام
+ ولی من چند ماه دیگه ازاد میشم
من از ۱۰ سالگی تو زندانم
_ بخاطر چی افتادی زندان
+ بچه که بودم تقریبا ۸ سالگی
یه پسری تو مدرسه مون بود اون ۱۳ سالش بود باباش قاچاقچی بود خودشم قاتل
بچه هارو میکشت
یروز هم میخواست منو بکشه اما من فرار کردم از اون موقع به اون قاتل یه حس عجیبی داشتم و طرفدارش بودم
تو ۱۰ سالگی با مامان بابام بحثم شد که چرا من از اون قاتل طرفداری میکنم
منم بابا مامانم رو کشتم و الان اینجام
_ تو به خاطر من مامان بابات و کشتی
+ دقیقا
اسم اون پسر جیمین بود
_ منم دیگه
+ اره ( خنده)
_ خیلی خری
+ میدونم
چیزی نیاز نداری
_ نه
+ اوک من میخوابم ناهار بیدارم کن
وقت ناهار بود
ا.ت و بیدار کردم رفت برا هر دومون ناهار اورد خوردیم
+ میای بازی کنیم
_ چه بازی
+ پاستور شرطی
_ اوک
اگه من بردم یه دونه وسیله ازت بر میدارم
+ اگه من بردم از تو لباس بر میدارم
پاستور بازی کردیم دو دست من بردم یه دست ا.ت .....
۴.۳k
۱۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.