you next me
پارت3
باشنیدن صدای در گوشیشُ روی میز گذاشت
+بیا داخل
درُ به ارومی باز کرد و به احترام تعظیمی کرد
_قربان کارم داشتین؟
+به به ببین کی اینجاست مستر کیم!بیا،بیا روی این کاناپه بشین
جئون به کاناپه ای که روبه روی میزش بود اشاره کرد...تهیونگ سری تکون داد و مؤدبانه روی کاناپه نشست
+خیلی خب کیم از اونجایی که علاقه خیلی شدیدی به میز و صندلیه من داری قراره نزدیک ی هفته پیششون باشی..
_عذر می خوام ولی منظورتون رو متوجه نمی شم
+ی هفته میریم پیشه خانوادم و ازت می خوام تو این یک هفته کارا رو تو انجامشون بدی
تهیونگ با تعجب گفت
_و..ولی چ..چرا..مَ..من؟
+چون من دارم این دستورُ میدم
_خیلی عذر می خوام قربان ولی اخه همین الانم کلی کار رو سرم ریخته یک عالمه پروژه عقب مون-
+کیم تهیونگ!قرار فقط ی هفته تحمل کنی متوجه ای؟دیگه بیشتر از این غر نزن..
_بله قربان
+می تونی بری
تهیونگ که از عصبانت دستاشُ مشت کرده بود بلند شد و داشت به سمت درِ خروجی می رفت که
+راستی اون دوستت جیمین ی چیزایی درباره اینکه عاشق شدی می گفت یادت نرفته که کیم اولین قانون اینجا نداشتنه رابطه و عاشق نشدنه دلیلشُ یادته؟
تهیونگ برگشت و نگاهی به جئون کرد
+دلیلش این بود که عشق جلوی پیشرفت و کار رو می گیره درسته؟
_درسته..
#بی_تی_اس
#کوکوی
باشنیدن صدای در گوشیشُ روی میز گذاشت
+بیا داخل
درُ به ارومی باز کرد و به احترام تعظیمی کرد
_قربان کارم داشتین؟
+به به ببین کی اینجاست مستر کیم!بیا،بیا روی این کاناپه بشین
جئون به کاناپه ای که روبه روی میزش بود اشاره کرد...تهیونگ سری تکون داد و مؤدبانه روی کاناپه نشست
+خیلی خب کیم از اونجایی که علاقه خیلی شدیدی به میز و صندلیه من داری قراره نزدیک ی هفته پیششون باشی..
_عذر می خوام ولی منظورتون رو متوجه نمی شم
+ی هفته میریم پیشه خانوادم و ازت می خوام تو این یک هفته کارا رو تو انجامشون بدی
تهیونگ با تعجب گفت
_و..ولی چ..چرا..مَ..من؟
+چون من دارم این دستورُ میدم
_خیلی عذر می خوام قربان ولی اخه همین الانم کلی کار رو سرم ریخته یک عالمه پروژه عقب مون-
+کیم تهیونگ!قرار فقط ی هفته تحمل کنی متوجه ای؟دیگه بیشتر از این غر نزن..
_بله قربان
+می تونی بری
تهیونگ که از عصبانت دستاشُ مشت کرده بود بلند شد و داشت به سمت درِ خروجی می رفت که
+راستی اون دوستت جیمین ی چیزایی درباره اینکه عاشق شدی می گفت یادت نرفته که کیم اولین قانون اینجا نداشتنه رابطه و عاشق نشدنه دلیلشُ یادته؟
تهیونگ برگشت و نگاهی به جئون کرد
+دلیلش این بود که عشق جلوی پیشرفت و کار رو می گیره درسته؟
_درسته..
#بی_تی_اس
#کوکوی
۳.۶k
۲۸ آذر ۱۴۰۲