عاشقم باش پارت¹ وانشات اسمات تهیونگ
ات ویو
سلاممم من اتم ۲۵ سالمه و تو بچگی مادر پدرم منو فروختن و داداشمم به یکی دیگه فروختن نمیدونم اما تنها کسی که میتونم بهش پشت کنم داداشمه فقط میدونم اسمش جینه ولی ما هزاران تا جین داریم یکیش هم تو عمارت فک کنم میشه پسر خوانده اره من داخل عمارت کیم ها کار میکنم و اکثرا همه بخاطر چهرم بهم آسیب میزنن و ازیتم میکنن گاهی وقتا با خودم میگم کاشکی خوشگل نبودم
داشتم ظرف هارو میشستم ساعت سه بود واقعا خستم شده بود
مینگی(رییس ندیمه ها):ات امشب کار داری باید بری از چاه اب هم بیاری
ات:اجوما من واقعا خستمه
اجوما:حرفی نباشه
ظرفا تموم شدن یهو صدای شکستنی اومد برگشتم دیدم پسر خوانده هستن باید اقا صداش کنیم!
سریع یه تعظیم کردم
ات:اقا شما اینجا چیکار میکنید باید صدامون میزدید
جین:واقعا یه خدمتکار بهم داره دستور میده
سرمو انداختم پایین و یه تعظیم کردم
ات:نه اقا همچین قسطی نداشتم ببخشید
خم شدم لیوانارو جمع میکردن همونجا وایساده بود و به دیوار تکیه داد
جین:تو اسمت چیه
ات: من پارک ات هستم
جین:چ...چ...چی؟؟؟(بلند)
ات:پارک ات
انگار تو شوک بود سریع رفت چش بود؟
لیوارنارو جمع کردو ریختم داخله سطله اشغال
و رفتم بیرون داشتم از چاه اب میوردم که خوردم به یچیز و افتادم جوری که پاهام پیچ خورد سرمو بردم بالا دبدم به مرده بلند قامت جلومه با لباس های مشکی
ته:تو چشم نداری عوضی؟
ات:اقا ببخشد
بزور بلند شدم و تعظیمی کردمو رفتم
ته:بهت اجازه ندادم بری؟
ات:بله؟
یهو اومد سمتم دستمو گرفت و برد دنباله خوش هرچقد زور میزدم بی فایده بود منو برد تو به اتاق و تا تونست منو با شلاق میزد یه جیغ بلند کشیدم دیگه اصلا جون ندارم
یهو دیدم ینفر اومد تو اتاق و یه مشت زد به صورت پسره و من بی هوش شدم
ته ویو
دختره خیلی خوشگله ولی الان خیلی مستم می خوام ینفر رو بزنم
یهو دیدم جین اومد تو اتاق
جین:عوضیییییی
ته:هع چیه نکنه بردت بوده؟
جین: تهیونگ داشتی دختر رو میکشتی کمرش کلا خونیه
ته:اومم دلم خواست دختره ی.....
جین:خفشو(داد)
جین ویو
رفتم ات رو براگ بغلش کردم داشتم از اتاق میرفتم بیرون ته:جین تو که ارباب زاده نیستی منم اصلا بچه ی واقعی ماهم نیستی اون دختر رو اگه بخوام برای خودم میکنم!
اهمیتی بهش ندادم و رفتم ات رو بردم تو اتاقش و زنگ زدم به دکتر دکتر اومد بهش رسیدگی کرد و رفتم نشستم کنارش و صورتشو ناز کردم
جین:ببخشید دیر رسیدم....ابجی!
ات ویو
صبح بود پاشدم دیدم ساعت دهه خدای من مینگی منو میکشه سریع رفتم لباسمو عوض کردم با دیدن این که لباسام خونیه حالم بد شد یعنی اون مرد کی بود؟ که انقد منو زد
سلاممم من اتم ۲۵ سالمه و تو بچگی مادر پدرم منو فروختن و داداشمم به یکی دیگه فروختن نمیدونم اما تنها کسی که میتونم بهش پشت کنم داداشمه فقط میدونم اسمش جینه ولی ما هزاران تا جین داریم یکیش هم تو عمارت فک کنم میشه پسر خوانده اره من داخل عمارت کیم ها کار میکنم و اکثرا همه بخاطر چهرم بهم آسیب میزنن و ازیتم میکنن گاهی وقتا با خودم میگم کاشکی خوشگل نبودم
داشتم ظرف هارو میشستم ساعت سه بود واقعا خستم شده بود
مینگی(رییس ندیمه ها):ات امشب کار داری باید بری از چاه اب هم بیاری
ات:اجوما من واقعا خستمه
اجوما:حرفی نباشه
ظرفا تموم شدن یهو صدای شکستنی اومد برگشتم دیدم پسر خوانده هستن باید اقا صداش کنیم!
سریع یه تعظیم کردم
ات:اقا شما اینجا چیکار میکنید باید صدامون میزدید
جین:واقعا یه خدمتکار بهم داره دستور میده
سرمو انداختم پایین و یه تعظیم کردم
ات:نه اقا همچین قسطی نداشتم ببخشید
خم شدم لیوانارو جمع میکردن همونجا وایساده بود و به دیوار تکیه داد
جین:تو اسمت چیه
ات: من پارک ات هستم
جین:چ...چ...چی؟؟؟(بلند)
ات:پارک ات
انگار تو شوک بود سریع رفت چش بود؟
لیوارنارو جمع کردو ریختم داخله سطله اشغال
و رفتم بیرون داشتم از چاه اب میوردم که خوردم به یچیز و افتادم جوری که پاهام پیچ خورد سرمو بردم بالا دبدم به مرده بلند قامت جلومه با لباس های مشکی
ته:تو چشم نداری عوضی؟
ات:اقا ببخشد
بزور بلند شدم و تعظیمی کردمو رفتم
ته:بهت اجازه ندادم بری؟
ات:بله؟
یهو اومد سمتم دستمو گرفت و برد دنباله خوش هرچقد زور میزدم بی فایده بود منو برد تو به اتاق و تا تونست منو با شلاق میزد یه جیغ بلند کشیدم دیگه اصلا جون ندارم
یهو دیدم ینفر اومد تو اتاق و یه مشت زد به صورت پسره و من بی هوش شدم
ته ویو
دختره خیلی خوشگله ولی الان خیلی مستم می خوام ینفر رو بزنم
یهو دیدم جین اومد تو اتاق
جین:عوضیییییی
ته:هع چیه نکنه بردت بوده؟
جین: تهیونگ داشتی دختر رو میکشتی کمرش کلا خونیه
ته:اومم دلم خواست دختره ی.....
جین:خفشو(داد)
جین ویو
رفتم ات رو براگ بغلش کردم داشتم از اتاق میرفتم بیرون ته:جین تو که ارباب زاده نیستی منم اصلا بچه ی واقعی ماهم نیستی اون دختر رو اگه بخوام برای خودم میکنم!
اهمیتی بهش ندادم و رفتم ات رو بردم تو اتاقش و زنگ زدم به دکتر دکتر اومد بهش رسیدگی کرد و رفتم نشستم کنارش و صورتشو ناز کردم
جین:ببخشید دیر رسیدم....ابجی!
ات ویو
صبح بود پاشدم دیدم ساعت دهه خدای من مینگی منو میکشه سریع رفتم لباسمو عوض کردم با دیدن این که لباسام خونیه حالم بد شد یعنی اون مرد کی بود؟ که انقد منو زد
۴۲.۴k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.