آیدل جذاب من پارت ۱ 💫♡
متاسفانه چون من وقتی تو شیمک مامانم بودم به جایه اینکه ۴۰ هفتگی به دنیا بیام ۳۴ هفتگی چشم به دنیا گشودم واسه همین پارت ۱ رو گذاشتم 😂💔🥲
.
.
.
* علامت ها :
یورا +
یونگی _
هائو ¤
***
از زبان یورا :
مثل همیشه رفتم تا پادشاه خواب که هائو خان از مین یونگی یاد گرفته بود رو بیدار کنم بعد کلی غرغر جناب هائو زحمت بیدار شدن دادن بعدم رفتیم باهم صبحونه خوردیم بعدم بردمش و یه شلوار ۶ جیب مشکی بایه هودی سورمه ای که روش طرح خرس با عینک بود تنش کردم موهاشم دادم یه ور و بعدم عینک مشکی دودی بهش دادم زد به چشماش و بوتایه مشکی هم دادم پوشید ماشالا پسرم گنگش بالا رف 😎
خودمم رفتم لباس پوشیدم موهامو دورم ریختم و چند بافی عطر به خودم زدم یه میکاپ لایت کردم و کفشایه پاشنه بلندم رو پام کردم رفتم دست هائو رو گرفتم و سوار ماشینم شدیم و سمت شرکتم رفتم من رئیس یه شرکتم و هر روز هائو رو هم با خودم میبرمش کنار شرکت یه کمپانی به نام بیگ هیت هست که شوگا یعنی خواننده ی مورد علاقه ی هائو اونجا با دوستاش مشغول به کارن به هائو نگفتم چون مطمئنم اگه بگم این ساختمون رو با اون ساختمون یکی میکنه . 🥲💔
+ هائو پسرم بشین نقاشیتو بکش تا من بیام جایی نری ها !
¤ چشم مامان .
+ ( لبخند )
از اتاقم خارج شدم و رفتم سمت اتاق جلسه .
* بعد جلسه *
+ جلسه تموم شد طرف اتاق رفتم وارد شدم دیدم هائو داره از پنجره ی اتاقم پایینو نگاه میکنه انقد غرق نگاه کردن و ذوق بود که متوجه حضور من نشد رفتم طرفش و دستمو گذاشتم رو شونش که برگشت ولی با چشمایه اشکیش مواجه شدم .
+ هائو چیشده ؟!
¤ مامان هق بی تی اس !
+ بی تی اس ؟
¤ ببین اونجا رو اعضایه بی تی اس دارن وارد کمپانی بغل میشن چرا اینجان ؟
+ مجبور بودم به هائو بگم چون هائو اخلاق و عادتی داره که اگه چیزی رو با جزئیات ندونه خودش دست به کار میشه یعنی ممکنه بره تو کمپانی و گم و گور بشه چون کمپانی از شرکت ما بزرگتر بود واسه هائو ماجرا رو گفتم انقد ذوق زده شد که رف بیرون و منشیم رو بغل کرد 😐💔
* شب *
+ هائو از خستگی خوابش برده بود منم کارام تموم شده بود هائو رو بغل کردم و از شرکت خارج شد که دیدن اعضایه بی تی اس هم دارن میرن سمت ماشین منو یونگی چشم تو چشم شدیم ولی با جیغ ارمی ها نگاهمون رو از هم گرفتیم هائو رو گذاشتم عقب ماشین و خودم نشستم و سمت خونه رفتم یکم بعد رسیدم .....
.
.
.
* علامت ها :
یورا +
یونگی _
هائو ¤
***
از زبان یورا :
مثل همیشه رفتم تا پادشاه خواب که هائو خان از مین یونگی یاد گرفته بود رو بیدار کنم بعد کلی غرغر جناب هائو زحمت بیدار شدن دادن بعدم رفتیم باهم صبحونه خوردیم بعدم بردمش و یه شلوار ۶ جیب مشکی بایه هودی سورمه ای که روش طرح خرس با عینک بود تنش کردم موهاشم دادم یه ور و بعدم عینک مشکی دودی بهش دادم زد به چشماش و بوتایه مشکی هم دادم پوشید ماشالا پسرم گنگش بالا رف 😎
خودمم رفتم لباس پوشیدم موهامو دورم ریختم و چند بافی عطر به خودم زدم یه میکاپ لایت کردم و کفشایه پاشنه بلندم رو پام کردم رفتم دست هائو رو گرفتم و سوار ماشینم شدیم و سمت شرکتم رفتم من رئیس یه شرکتم و هر روز هائو رو هم با خودم میبرمش کنار شرکت یه کمپانی به نام بیگ هیت هست که شوگا یعنی خواننده ی مورد علاقه ی هائو اونجا با دوستاش مشغول به کارن به هائو نگفتم چون مطمئنم اگه بگم این ساختمون رو با اون ساختمون یکی میکنه . 🥲💔
+ هائو پسرم بشین نقاشیتو بکش تا من بیام جایی نری ها !
¤ چشم مامان .
+ ( لبخند )
از اتاقم خارج شدم و رفتم سمت اتاق جلسه .
* بعد جلسه *
+ جلسه تموم شد طرف اتاق رفتم وارد شدم دیدم هائو داره از پنجره ی اتاقم پایینو نگاه میکنه انقد غرق نگاه کردن و ذوق بود که متوجه حضور من نشد رفتم طرفش و دستمو گذاشتم رو شونش که برگشت ولی با چشمایه اشکیش مواجه شدم .
+ هائو چیشده ؟!
¤ مامان هق بی تی اس !
+ بی تی اس ؟
¤ ببین اونجا رو اعضایه بی تی اس دارن وارد کمپانی بغل میشن چرا اینجان ؟
+ مجبور بودم به هائو بگم چون هائو اخلاق و عادتی داره که اگه چیزی رو با جزئیات ندونه خودش دست به کار میشه یعنی ممکنه بره تو کمپانی و گم و گور بشه چون کمپانی از شرکت ما بزرگتر بود واسه هائو ماجرا رو گفتم انقد ذوق زده شد که رف بیرون و منشیم رو بغل کرد 😐💔
* شب *
+ هائو از خستگی خوابش برده بود منم کارام تموم شده بود هائو رو بغل کردم و از شرکت خارج شد که دیدن اعضایه بی تی اس هم دارن میرن سمت ماشین منو یونگی چشم تو چشم شدیم ولی با جیغ ارمی ها نگاهمون رو از هم گرفتیم هائو رو گذاشتم عقب ماشین و خودم نشستم و سمت خونه رفتم یکم بعد رسیدم .....
۳.۲k
۱۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.