رمان طولانی ترین شب زندگیم پارت1
حامی:اه کیه اول صبی زنگ میزنه
وای ثناس که !!
حامی:الو؟
ثنا:سلام حامی خوبی؟
حامی:سلام ممنون تو خوبی؟
ثنا:اره بد نیستم
امروز وقت داری همو ببینیم ؟
حامی:اره فکنم برا چی میخوای ببینی
اتفاقی افتاده!
ثنا:نه حالا تو بیا
ادرس و میفرستم
ساعت 4 منتظرم
حامی:باش بای
ثنا:بای
حامی :برم یه دوش بگیرم
وای ساعت یکه دیر نکنم خوبه
یه دوش گرفتم وزود
بعد یه پیتزا سفارش دادم و خوردم
لباس شلوار مشکی نیم بگ
بلوز یقه اسکی با یه کت بلند پوشیدم
نیم بوتم که دوسش دارم پوشیدم
استایل مشکی زدم موهاموبستم و
یه عطر خوشبو زدم راه افتادم
1 ساعت بعد..........
حامی :وای چقدر دور بودبلاخره رسیدم
کافه موگه ست فکرکنم !اره خودشه
وارد شدم
ثنا:سلام حامی خوبی؟
حامی :اره ولی خسته شدم تا برسم
ثنا :اخ ببخشید
حامی:اشکال نداره
حالا واسه چی ماخواستی منو ببینی؟
ادامه دارد............
چطور بود ؟
#حامیم#رمان#TOLLANI TRRIN SHAB ZANDAGIM
وای ثناس که !!
حامی:الو؟
ثنا:سلام حامی خوبی؟
حامی:سلام ممنون تو خوبی؟
ثنا:اره بد نیستم
امروز وقت داری همو ببینیم ؟
حامی:اره فکنم برا چی میخوای ببینی
اتفاقی افتاده!
ثنا:نه حالا تو بیا
ادرس و میفرستم
ساعت 4 منتظرم
حامی:باش بای
ثنا:بای
حامی :برم یه دوش بگیرم
وای ساعت یکه دیر نکنم خوبه
یه دوش گرفتم وزود
بعد یه پیتزا سفارش دادم و خوردم
لباس شلوار مشکی نیم بگ
بلوز یقه اسکی با یه کت بلند پوشیدم
نیم بوتم که دوسش دارم پوشیدم
استایل مشکی زدم موهاموبستم و
یه عطر خوشبو زدم راه افتادم
1 ساعت بعد..........
حامی :وای چقدر دور بودبلاخره رسیدم
کافه موگه ست فکرکنم !اره خودشه
وارد شدم
ثنا:سلام حامی خوبی؟
حامی :اره ولی خسته شدم تا برسم
ثنا :اخ ببخشید
حامی:اشکال نداره
حالا واسه چی ماخواستی منو ببینی؟
ادامه دارد............
چطور بود ؟
#حامیم#رمان#TOLLANI TRRIN SHAB ZANDAGIM
۲.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.