چشمش برای پلک زدن وا نمیشود
چشمش برای پلک زدن وا نمیشود
میخواست ناله ای کند اما نمیشود
هم زخم های آبله اش درد میکند
هم جای تازیانه مداوا نمیشود
از عمر او اگرچه سه سالی گذشته است
قدی شبیه قامت او تا نمیشود
چشمی نمانده است اگردست میکشد
پایی نمانده است اگر پا نمیشود
سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت
حالا دگر خرابه عزاخانه میشود
بوسه گرفت ازلب ومیگفت زیر لب
هربوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود
میخواست ناله ای کند اما نمیشود
هم زخم های آبله اش درد میکند
هم جای تازیانه مداوا نمیشود
از عمر او اگرچه سه سالی گذشته است
قدی شبیه قامت او تا نمیشود
چشمی نمانده است اگردست میکشد
پایی نمانده است اگر پا نمیشود
سر را به زحمتی به روی دامنش گذاشت
حالا دگر خرابه عزاخانه میشود
بوسه گرفت ازلب ومیگفت زیر لب
هربوسه ای که بوسه ی بابا نمیشود
۷۰۲
۲۵ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.