درگیرِ مافیاها
پارت ۳۰
از زبان ا/ت :
صبح بیدار شدم هنوز دلم درد میکرد چشامو وا کردم دیدم تهیونگ محکم منو بغل کرده نمیتونستم تکون بخورم هنوزم خواب بود تا حالا تو خواب نگاش نکرده بودم چقد دوس داشتنی بود چقد چهرش معصوم بود کی باورش میشه همچین چهره ای بتونه مافیا باشه؟
اگه نمیشناختمش خودمم اینو باور نمیکردم یه دل سیر این چهره معصومو نگاه کردم که با انگشتم گونشو نوازش کردم که یه دفعه با همون چشای بسته گفت: دوسم داری ؟
دستمو پس کشیدم و گفتم : تو بیداری؟
تهیونگ: بیدار نبودم بیدارم کردی با نوازشات
ا/ت : میشه دستتو از دور کمرم برداری بتونم بلند بشم؟
تهیونگ خندید و گفت : مگه میتونی پا شی؟
ا/ت: خیلی بدجنسی اصن دوست ندارم
تهیونگ: به یه شرط میزارم بری
ا/ت: چه شرطی ؟
تهیونگ چشماشو وا کرد و گفت : گیلاس میخوام
ا/ت: چی ؟
تهیونگ لبامو بوسید و گفت: اینارو میگم
و منی که بازم از کار تهیونگ شوک شده بودم نمیدونستم چی بگم
ا/ت : اصن تو برای چی هنوز تو اتاق منی ؟ اگه کسی بفهمه اینجایی چی؟
تهیونگ: عمو که نیس ؛ خدا رو شکر اون جونگکوک مزاحمم نیس آبروی آدمو ببره پس برای چی باید زود برم ؟ همیشه که از این فرصتا ندارم
ا/ت: تهیونگاااا
تهیونگ: جانم
ا/ت: حالا که چند روز کسی اینجا نیس بیا مثل زوجای عادی باشیم
تهیونگ: باشه عزیزم چی بهتر از پیش تو بودن ولی یه ذره کار دارم که زود انجام میدم و زودم میام پیشت باشه ؟
ا/ت: باشه پس تو برو چون من فعلا میخوام برم حموم...
از زبان تهیونگ: پاشدم رفتم بیرون از اتاق صبحانمو خوردم رفتم تو اتاق کارم که برنامه های کارامونو چک کنم ببینم چی کار باید بکنم دفتر یادداشت های روزانه رو وا کردم و چند تا ورق زدم که یه نامه لای دفتر دیدم اولش اهمیتی ندادم و گفتم شاید برای عمو گذاشتن چون اگه مال من بود که خودم تو خونه بودم بهم میدادنش اومدم صفحه رو رد کنم که دیدم پشت پاکتش اسم منو جونگکوک نوشته شده با خودم فک کردم ببینم اینو چه موقع گذاشتن اینجا بعد یادم اومد که دیشب یه ساعت قبل مهمونی این دفترو چک کردم پاکتو از سر کنجکاوی باز کردم ببینم چی توشه که فقط مال منو جونگکوکه نامه رو باز کردم فقط دو خط توش نوشته بود😳😳....بعد خوندنش پاهام سست شد و افتادم رو زمین
چرا همچین چیزی نوشتن چطور ممکنه؟
بر چه اساس این حرفو زدن؟ حالا باید به جونگکوک بگم یا نه؟ نه اول خودم باید مطمئن بشم بعد به اون بگم نباید فکرشو مشغول کنم ولی قبلش باید ببینم کی این پاکتو اینجا گذاشته ....
شرط: ۵۰لایک
تا شب دو پارت دیگم میزارم 😉 بخاطر تموم شدن درسام
از زبان ا/ت :
صبح بیدار شدم هنوز دلم درد میکرد چشامو وا کردم دیدم تهیونگ محکم منو بغل کرده نمیتونستم تکون بخورم هنوزم خواب بود تا حالا تو خواب نگاش نکرده بودم چقد دوس داشتنی بود چقد چهرش معصوم بود کی باورش میشه همچین چهره ای بتونه مافیا باشه؟
اگه نمیشناختمش خودمم اینو باور نمیکردم یه دل سیر این چهره معصومو نگاه کردم که با انگشتم گونشو نوازش کردم که یه دفعه با همون چشای بسته گفت: دوسم داری ؟
دستمو پس کشیدم و گفتم : تو بیداری؟
تهیونگ: بیدار نبودم بیدارم کردی با نوازشات
ا/ت : میشه دستتو از دور کمرم برداری بتونم بلند بشم؟
تهیونگ خندید و گفت : مگه میتونی پا شی؟
ا/ت: خیلی بدجنسی اصن دوست ندارم
تهیونگ: به یه شرط میزارم بری
ا/ت: چه شرطی ؟
تهیونگ چشماشو وا کرد و گفت : گیلاس میخوام
ا/ت: چی ؟
تهیونگ لبامو بوسید و گفت: اینارو میگم
و منی که بازم از کار تهیونگ شوک شده بودم نمیدونستم چی بگم
ا/ت : اصن تو برای چی هنوز تو اتاق منی ؟ اگه کسی بفهمه اینجایی چی؟
تهیونگ: عمو که نیس ؛ خدا رو شکر اون جونگکوک مزاحمم نیس آبروی آدمو ببره پس برای چی باید زود برم ؟ همیشه که از این فرصتا ندارم
ا/ت: تهیونگاااا
تهیونگ: جانم
ا/ت: حالا که چند روز کسی اینجا نیس بیا مثل زوجای عادی باشیم
تهیونگ: باشه عزیزم چی بهتر از پیش تو بودن ولی یه ذره کار دارم که زود انجام میدم و زودم میام پیشت باشه ؟
ا/ت: باشه پس تو برو چون من فعلا میخوام برم حموم...
از زبان تهیونگ: پاشدم رفتم بیرون از اتاق صبحانمو خوردم رفتم تو اتاق کارم که برنامه های کارامونو چک کنم ببینم چی کار باید بکنم دفتر یادداشت های روزانه رو وا کردم و چند تا ورق زدم که یه نامه لای دفتر دیدم اولش اهمیتی ندادم و گفتم شاید برای عمو گذاشتن چون اگه مال من بود که خودم تو خونه بودم بهم میدادنش اومدم صفحه رو رد کنم که دیدم پشت پاکتش اسم منو جونگکوک نوشته شده با خودم فک کردم ببینم اینو چه موقع گذاشتن اینجا بعد یادم اومد که دیشب یه ساعت قبل مهمونی این دفترو چک کردم پاکتو از سر کنجکاوی باز کردم ببینم چی توشه که فقط مال منو جونگکوکه نامه رو باز کردم فقط دو خط توش نوشته بود😳😳....بعد خوندنش پاهام سست شد و افتادم رو زمین
چرا همچین چیزی نوشتن چطور ممکنه؟
بر چه اساس این حرفو زدن؟ حالا باید به جونگکوک بگم یا نه؟ نه اول خودم باید مطمئن بشم بعد به اون بگم نباید فکرشو مشغول کنم ولی قبلش باید ببینم کی این پاکتو اینجا گذاشته ....
شرط: ۵۰لایک
تا شب دو پارت دیگم میزارم 😉 بخاطر تموم شدن درسام
۱۹.۲k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.