یهو وایسادم و تند برگشتم سمتش که دو قدم رفت عقب و با ترس

یهو وایسادم و تند برگشتم سمتش که دو قدم رفت عقب و با ترس اما جدی بهم زل زد با ابهت خواستی که داشتم حرفامو شمرده شمرده بهش زدم

_حتی اگه نیاز به کتک هم شد بزنش و خفه خونش کن و بیارش

بدون اینکه وایسم و جوابی ازش بگیرم برگشتم و دوباره با ابهت و قدم های محکم سمت ماشین رفتمو سوارش شدم تکیمو به صندلی دادم نمیدونستم چرا حوصله هیچی رو نداشتم فقط دوست داشتم جلوی بیمارستان بشینم و از کنار پری دریایی که بخاطر من افتاده بود روی تخت جم نخورم وقتی پاشو گذاشت روی سن تنها تشبیهی که براش پیدا کردم پری دریایی بود با صدای راننده دست از فکر کردن برداشتم

راننده:آقا حالتون خوبه؟

با صدای خشن و دورگه جوابشو دادم میتونستم حس کنم که تعجب کرده

_فقط برو حسین فقط حرکت کن و از این خراب شده دورشو

چشمامو بستم صدای استارت ماشین توی اتاقک ماشین پیچید و یهو قطع شد و ماشین روشن شد و شروع کرد به حرکت کردن کم کم داشت خوابم می‌برد که یهو صورتش اومد جلوی چشمم اما خواب قدتش زیاد بود و به خواب عمیقی فرو رفتم
........

سلام بچه ها ببخشید برای تاخیرم اما خب درک کنید آدم حالش بد باشه به همه چی گند میزنه اره دیگه میبینم ماشالله هیچ پیشرفتی تو فالورام نداشتم اما خب بابا یکم حمایت کنید والا من دارم جون میکنم دارم ی رمان دیگه مینویسم اونم بخاطر شما...
ار دیگه خب ببخشید واس اینکه پارت کم بود اما خب تا حمایت نکنید پارت ای کم کم میزارم😈🔪
شرارت ازم میباره اما خب دیگه ببخشید🥺🍫
حمایت کن پشمک🦉