p33

یونگی: اره
مینسو: خودتو لو دادی بیداری پاشو
یونگ: اگه نشم چی؟
مینسو: اههه دیگه اون روی سگمو بالا آوردی یه بار به آدم میگن پاشو پا میشه دیگه ایشششش بخدا تا3روز اصلا باهات حرف نمیزنم تا 3میشمارم پا شدی شدی نشدی هم دیگه نه من نه تو
1،2،
یونگی: پاشدم دیگه بریم
همه خدافظی کردن رفتن ات هم با جیمین موند
جیمین: خب خب خب ات خانم قراربود که....(نزاشت حرف بزنه که)
ات: بخوابیم اره بخوابیم منم برات چی بگم چیزی ندارم پس باموعات بازی میکنم بعد میخوابی باشه؟
جیمین: نچ نچ امکان نداره
ات: عزیزمی😊(الفرار)
جیمین: کجاااا وایسا الان میگرمت
ات: من رفتمممم(رفت داخل اتاق)
جیمین: درو باز کن(خنده)
ات: چرا میخندی نمیکنم؟
جیمین: میدونی کجایی؟
ات: اتاق؟
جیمین: اتاق منه اونجا(خنده)
ات: خاک عالم اصلا حواسم نیست (تو ذهنش)
خ. خ. خب من چیکار کنم تخسییرتوعه
جیمین: باز کن کاریت ندارم خوابم امد واقعا
ات: باشه(ای ساده لوح😐)
ات تا درو باز کرد جیمین امد بغلش کرد بعد لبشو گذاشت رو لبش ومک میزد ازم جدا شد که بعد دستمو گرف انداخت رو تخت و روم خیمه زد (گایزاینجا اسماته هر کی خواست بگه بفرستم)
ادامه دارد...
حمایت کنید🥺💜