بزار نجاتت بدم7
پس تصمیم گرفتم آیو و داداششو دعوت کنم
به ایو زنگ زدم و زمانو کانو تعیین کردیم
من برای یک ساعت دیگه باید اونجا باشم پس یه دوش ۱۵مینی گرفتم و موهامو خشک کردم یه لباس سیاه ساده همراه دامن( عکسشو گذاشتم) پوشیدم یه میکاپ لایت کردم و از خونه خارج شدم با تاکسی به سمت رستوران لیان حرکت کرد بعد ۲۰مین رسیدم . پیاده شدم وارد رستوران که شدم آیو رو دیدم که برام دست تکون داد به سمتشون رفتم که دیدم داداشش چه تیپی زده یه لحضه محوش شدم ولی سریع به خودم اومدم به جفتشون سلام کردم و نشستم
_واووو خوشگل کردی لیدی
+اینو من باید بگم بهت مگه میخوای جایی بری؟
_اره اودم دیدین رفیقم/و زن داداش ایندم/زیر لب
+چیزی گفتی..
_چی....نه....نه...
~راستش ا.ت خانم امروز می خواستم راجب یه موضوعی باهاتون صحبت کنم...
+گوش میدم(,داشت اب میخورد همزمان)
~من با شوگا باید باهم شراکت کنیم
یهو دیدم اب تو گلوی ا.ت گیر کرد و با نگارانی گفتم حالتون خوبه...
+بله بله من خوبم......ولی این موضوع چه ربطی به من داره
~راستش...
استایل اول ا.ت
استایل دوم آیو
سومی جونگ کوک
حمایت فراموش نشه
به ایو زنگ زدم و زمانو کانو تعیین کردیم
من برای یک ساعت دیگه باید اونجا باشم پس یه دوش ۱۵مینی گرفتم و موهامو خشک کردم یه لباس سیاه ساده همراه دامن( عکسشو گذاشتم) پوشیدم یه میکاپ لایت کردم و از خونه خارج شدم با تاکسی به سمت رستوران لیان حرکت کرد بعد ۲۰مین رسیدم . پیاده شدم وارد رستوران که شدم آیو رو دیدم که برام دست تکون داد به سمتشون رفتم که دیدم داداشش چه تیپی زده یه لحضه محوش شدم ولی سریع به خودم اومدم به جفتشون سلام کردم و نشستم
_واووو خوشگل کردی لیدی
+اینو من باید بگم بهت مگه میخوای جایی بری؟
_اره اودم دیدین رفیقم/و زن داداش ایندم/زیر لب
+چیزی گفتی..
_چی....نه....نه...
~راستش ا.ت خانم امروز می خواستم راجب یه موضوعی باهاتون صحبت کنم...
+گوش میدم(,داشت اب میخورد همزمان)
~من با شوگا باید باهم شراکت کنیم
یهو دیدم اب تو گلوی ا.ت گیر کرد و با نگارانی گفتم حالتون خوبه...
+بله بله من خوبم......ولی این موضوع چه ربطی به من داره
~راستش...
استایل اول ا.ت
استایل دوم آیو
سومی جونگ کوک
حمایت فراموش نشه
۲.۲k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.