این دنیا خیلی کثیفه .. پارت : ۱۲
گوجو خیلی سرخ شد ، تو زندگیش تا این حد سرخ نشده بود ، از حرف سومیکی آب شد .
میا با حالتی تعجب مانند گفت" با کی ازدواج کنم ؟ "
مگومی " من رو میگه "
گوجو با حسادت گفت " بچه تا حالا نزدمت ولی ممکنه بزنمت*
"سومیکی چاننننننن "
گوجو " وادا؟! "
سوکونا" سومیکی چانننن بیا بغلم !! "
سومیکی با ذوق پرید بغل سوکونا و گفت
" شوالیه نجات منننننن"
گوجو " واداااا "
میا لبخندی زد و گفت " اوه گتو سان کجا هستن ؟ "
گوجو با حسادت گفت" چرا انقدر تحویلش میگیری ؟!
میا با لبخند گفت" چون وقتی تو مد کار میکنم اون کسی بود که لباس ها رو طراحی میکرد و بعد خیاط ها میدوختن و به ما تحویل میدادن "
گوجو با صدای تقریبا فریاد گفت " از قبل میشناختیش؟!!! "
میا گفت " آره.. دوست خوبیه "
گتو هم اومد و مثل همیشه کت شلوار قهوه ای رنگی پوشیده بود و سوکونا هم کت شلوار زرشکی رنگی پوشیده بود .
گتو" کنیچیوا میا سان!!!"
میا" کنیچیوا ! گتو سان،"
مگومی هم روی بغل میا نشسته بود و مدام زیر لب غر غر میکرد .
مگومی گفت" میا سان بگو دوسم داری "
میا " چرا باید به چیزی که نیست اعتراف کنم ؟"
گتو خندید" اوه جالب شد "
گوجو خنده ضاهری زد و روی پای گتو زد و گفت " نگفته بودی میا رو میشناسی "
گتو هم خنده ضاهری زد و روی پای گوجو زد و گفت " به تو چه ؟ "
گوجو " تربچه "
سوکونا اومد جلوی میا و گفت" من ریومن سوکونا هستم از آشنایی باهاتون خوشبختم ، دوست صمیمی ساتورو هستم و اولین بار شما رو میبینم "
میا لبخندی زد و مگومی رو از روی پاهاش بلند کرد و روی مبل گذاشت و از روی مبل بلند شد و گفت "من هم همینطور از آشنایی باهاتون خوشبختم ، من میا اوسایاما هستم و تو صنعت مد و فشن هستم و به تازگی در یک سریال با گوجو سان بازی میکنم."
گوجو و گتو با دهن باز و چشم های گرد شد به سوکونا و میا نگاه کردن ، گوجو یهو گفت "قوه میخورین؟!!"
سوکونا روی مبل کنار مگومی نشست و گفت " اگه تو قراره درست کنی نه ولی اگه الیس درست میکنه باشه "
گتو : نظرتون چیه میا سان درست کنه ؟ "
گوجو " نه فکر کنم بی ادبی باشه از مهمون بخوایم برامون چایی درست کنه "
با لحن تهدید به گتو گفت که به معنی * قراره جرت بدم *
سوکونا هم با نگاه هایی که معنیش اینه * مخش رو میزنم . ژونننن چقدر خوشگله *
مگومی از روی مبل بلند شد و گفت " عزیزم میشه موقع درست کردن قهوه کنارت باشم ؟
اصلا خوشم نمیاد بقیه بهت نگاه کنن "
میا لبخندی زد و گفت " چقدر تو پسر شیرینی هستی مگومی دونو "
مگومی لبخند محوی زد
گوجو " پسر نازم بیا بغل بابایی "
مگومی به گوجو نگاه کرد که یعنی * گوه نخور میا مال منه *
میا رفت قهوه رو درست کرد و برای همشون اورد
سومیکی تا الان تو اتاق داشت با الیس بازی میکرد ، بچه خوب یعنی سومیکی .
ناگهان میا گفت : ...
{♡}
میا با حالتی تعجب مانند گفت" با کی ازدواج کنم ؟ "
مگومی " من رو میگه "
گوجو با حسادت گفت " بچه تا حالا نزدمت ولی ممکنه بزنمت*
"سومیکی چاننننننن "
گوجو " وادا؟! "
سوکونا" سومیکی چانننن بیا بغلم !! "
سومیکی با ذوق پرید بغل سوکونا و گفت
" شوالیه نجات منننننن"
گوجو " واداااا "
میا لبخندی زد و گفت " اوه گتو سان کجا هستن ؟ "
گوجو با حسادت گفت" چرا انقدر تحویلش میگیری ؟!
میا با لبخند گفت" چون وقتی تو مد کار میکنم اون کسی بود که لباس ها رو طراحی میکرد و بعد خیاط ها میدوختن و به ما تحویل میدادن "
گوجو با صدای تقریبا فریاد گفت " از قبل میشناختیش؟!!! "
میا گفت " آره.. دوست خوبیه "
گتو هم اومد و مثل همیشه کت شلوار قهوه ای رنگی پوشیده بود و سوکونا هم کت شلوار زرشکی رنگی پوشیده بود .
گتو" کنیچیوا میا سان!!!"
میا" کنیچیوا ! گتو سان،"
مگومی هم روی بغل میا نشسته بود و مدام زیر لب غر غر میکرد .
مگومی گفت" میا سان بگو دوسم داری "
میا " چرا باید به چیزی که نیست اعتراف کنم ؟"
گتو خندید" اوه جالب شد "
گوجو خنده ضاهری زد و روی پای گتو زد و گفت " نگفته بودی میا رو میشناسی "
گتو هم خنده ضاهری زد و روی پای گوجو زد و گفت " به تو چه ؟ "
گوجو " تربچه "
سوکونا اومد جلوی میا و گفت" من ریومن سوکونا هستم از آشنایی باهاتون خوشبختم ، دوست صمیمی ساتورو هستم و اولین بار شما رو میبینم "
میا لبخندی زد و مگومی رو از روی پاهاش بلند کرد و روی مبل گذاشت و از روی مبل بلند شد و گفت "من هم همینطور از آشنایی باهاتون خوشبختم ، من میا اوسایاما هستم و تو صنعت مد و فشن هستم و به تازگی در یک سریال با گوجو سان بازی میکنم."
گوجو و گتو با دهن باز و چشم های گرد شد به سوکونا و میا نگاه کردن ، گوجو یهو گفت "قوه میخورین؟!!"
سوکونا روی مبل کنار مگومی نشست و گفت " اگه تو قراره درست کنی نه ولی اگه الیس درست میکنه باشه "
گتو : نظرتون چیه میا سان درست کنه ؟ "
گوجو " نه فکر کنم بی ادبی باشه از مهمون بخوایم برامون چایی درست کنه "
با لحن تهدید به گتو گفت که به معنی * قراره جرت بدم *
سوکونا هم با نگاه هایی که معنیش اینه * مخش رو میزنم . ژونننن چقدر خوشگله *
مگومی از روی مبل بلند شد و گفت " عزیزم میشه موقع درست کردن قهوه کنارت باشم ؟
اصلا خوشم نمیاد بقیه بهت نگاه کنن "
میا لبخندی زد و گفت " چقدر تو پسر شیرینی هستی مگومی دونو "
مگومی لبخند محوی زد
گوجو " پسر نازم بیا بغل بابایی "
مگومی به گوجو نگاه کرد که یعنی * گوه نخور میا مال منه *
میا رفت قهوه رو درست کرد و برای همشون اورد
سومیکی تا الان تو اتاق داشت با الیس بازی میکرد ، بچه خوب یعنی سومیکی .
ناگهان میا گفت : ...
{♡}
۵.۱k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.