part : 2
اصلا اون فرد از کجا میخواست هه یون رو بشناسه... صبر کن ببینم چی داشت با خودش میگفت اصلا موجوداتی به نام هیمنوید وجود ندارن گرگ هایی با جثه ی فوقالعاده بزرگ و مشکی که با چشمانی کاملا مشکی سعی در کشتن انسان ها داشتن موجوداتی با قد های دومتری و بدنی محکم اونقدر محکم که انگار نصف عمر خودشون تو باشگاه بودن
" دخترم ..خوبی ...؟ خیس عرقی ...باز کابوس دیدی؟ اشکال نداره برو دوش بگیر ولی زود بیا اولین روز مدرسه داره شروع میشه "
"چی؟ "
اولین روز مدرسه؟ مگه چقدر خوابش عمیق بود که تاریخ رو یادش نمیومد تنها چیزی که یادش بود فقط و فقط کابوساش بود انگار که این زندگیش یک خوابه و زندگی واقعیش اونه به جلوی آینه رفت و بعد شستن صورتش خودشو تو
آینه نگاه کرد اما اون یادش بود یادش بود وقتی رو که توی کابوس خودش رو تو آینه دید اون دختر داخل کابوساش خودش بود فقط کمی بزرگتر شده بود و ... موهاش ... اون موهای بلند مشکیش که الان تا نزدیک رون هاش بود ... تو خواب هیچ خبری از اونا نبود و فقط موهای کوتاهی بودن که تا پایین گردنش بود ...دختر واقعا عاشق موهای بلندش بود اما الان که فکر میکرد واقعا موهای کوتاه زیباش میکرد....
◦•●◉✿ continues ✿◉●•◦
شرایط :
like 🍷 ①⓪
comment 🍷 ①⑤
" دخترم ..خوبی ...؟ خیس عرقی ...باز کابوس دیدی؟ اشکال نداره برو دوش بگیر ولی زود بیا اولین روز مدرسه داره شروع میشه "
"چی؟ "
اولین روز مدرسه؟ مگه چقدر خوابش عمیق بود که تاریخ رو یادش نمیومد تنها چیزی که یادش بود فقط و فقط کابوساش بود انگار که این زندگیش یک خوابه و زندگی واقعیش اونه به جلوی آینه رفت و بعد شستن صورتش خودشو تو
آینه نگاه کرد اما اون یادش بود یادش بود وقتی رو که توی کابوس خودش رو تو آینه دید اون دختر داخل کابوساش خودش بود فقط کمی بزرگتر شده بود و ... موهاش ... اون موهای بلند مشکیش که الان تا نزدیک رون هاش بود ... تو خواب هیچ خبری از اونا نبود و فقط موهای کوتاهی بودن که تا پایین گردنش بود ...دختر واقعا عاشق موهای بلندش بود اما الان که فکر میکرد واقعا موهای کوتاه زیباش میکرد....
◦•●◉✿ continues ✿◉●•◦
شرایط :
like 🍷 ①⓪
comment 🍷 ①⑤
۶.۵k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.