روسری قرمز

غاده از هیچ چیز مطمئن نبود، اما در دومین دیدار، وقتی برای وارد شدن به اتاق مدیریت چمران در موسسه که پر از بچه‌هایی بود که دوره‌اش کرده بودند، شنید که باید کفش‌هایش را دربیاورد و روی زمین بنشیند فهمید که سبک زندگی چمران مثل زندگی اروپایی او نیست و از همان لحظه این مرد برایش جذاب شد
با اینکه غاده حجاب درستی نداشت، اما در موسسه و کنار بچه‌ها و توی سرکشی شهر‌ها و حتی دو بار در جبهه همراه چمران بود و اصلا بی‌حجابی‌اش را به رویش نمی‌آورد. چمران برای غاده همان شمعی شده بود که در تاریکی لبنان می‌سوخت و آرزو داشت راه نور را او نشانش بدهد، اما روسری نداشت و همین بی‌حجابی، گوش چمران را پر از گلایه کرده بود: «چرا خانمی را که حجاب ندارد می‌آوری موسسه؟» و چمران بی‌آنکه غاده را خجالت‌زده کند، طوری که نشنود می‌گفت: «ایشان خیلی خوبند. اینطور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه. ان‌شالله خودمان یادش می‌دهیم.»
آن روز هم غاده همراه چمران برای کمک به یکی از روستا‌ها می‌رفت که در ماشین اولین هدیه‌اش را گرفت. غاده خیلی ذوق‌زده شد و همان‌جا بازش کرد. یک روسری قرمز با گل‌های درشت بود. جا خورد. چرا روسری؟ چمران که می‌دانست او حجاب ندارد. ولی غاده به خودش آمد. چمران خیلی خوب می‌دانست چطور غاده را قدم به قدم دوباره مسلمان کند و با خنده فرمان را چرخاند و گفت: «بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند.» و غاده از همان روز با تمام جانش، باحجاب شد.
#چمران
#شهید
#شمع
#لبنان
#غاده
دیدگاه ها (۰)

هفتم ذیحجه، سالروز شهادت امام محمدباقر (علیه السلام) بر محبین أهل بیت (علیهم السلام) تسلیت باد.

🕋 به مناسبت سالروز حجة الوداع

شهید چمران

برو بمیربمیر بمیر بمیر بمیر بمیر تو لیاقت شونو نداری! فقط ب...

♨️این پیام یک مرد است؛💥هموطن بی حجاب من!در چشم ما زن بی حجاب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط