غـریـبــه مـن ───※ ·❆· ※─── p : ⁴⁷
جیمین اومد دنبالش و ا/ت داشت میرفت
+ا/ت صبر کن
_بله
+باید اینو بگم من دوستت دارم هیچکسم نمیتونه تغییرش بده هیچی هم برام مهم نیست. یکم صبر کن همه چیو درست میکنم.....حالا برو
+مامان اونا چی بود گفتی
×مگه چی گفتم عزیزم
+آه...مگه میشه همه چی.....بیا بریم اتاقتو درست کنیم
رفتن بالا و مامان کوک رفت سمت اتاق ا/ت
×اینجا اتاق کسیه
+نه......بیا بریم وسیله هاتو بچین
•°•°•°•°•°•°•°•°•°
مامانش هی فضولی میکر و جونگکوک مشغول درست کردن غذا بود میز و چیدن و نشستن غذا بخورن
×جونگکوک.........چرا زل زدی به صندلی غذاشو بخور دیگه
+باشه
'×خب تو این مدت چیکارا کردی
+هیچی زندگی ادامه دارد
'×هیچ کار خاصی نکردی؟
+کاری باید میکردم
'×ببین پسرم تو دیگه هی سنت داره بالا میره هیچکاری ام نمیکنی برم سر اصل مطلب تو الان باید ازدواج کنی واقعا تو این مدت قراری نامزدی هیچ کاری نکردی ؟
+ ........نه بعدا راجع بهش حرف میزنیم برات تعریف میکنم
_من نوه میخوام
غذا میپره تو گلوش و کلی سرفه میکنه
+این دیگه از کجا دراومد
ا/ت:
با خجالت وارد خونه شد
ج: بیا بریم یه اتاق بهت بدم البته خونه من زیاد بزرگ نیست انتظار اتاقای بزرگ نداشته باش
_همینشم از سرم زیادیه
ج: خجالت میکشی
_یکم
ج: بزار از همین الان بهت بگم این خونه دومین مرد مجردیه که میای و میخوای تصاحبش کنی از این خبرا نیست فکر نکن میتونی منو اغوایی چیزی کنی
_..........(هنگ کرده)
ج: دارم شوخی میکنم دیوونه(خنده)
ج:برو استراحت کن چیزی خواستی پایینم
_خیلی ممنونن
کوک:
+شما هم که منتظرین بچه تون بزرگ بشه هی بهش بگین نوه ....اصلا نوه چیه
×باشه ناراحت نشو ولی باید بهم راستشو بگی واقعا تا الان با هیچ کس آشنا نشدی ؟
+چرا...........یکی هست که...
'×کیه
+دارم میگم.... راستش یه دختری هست
'×وای باورم نمیشه...چه شکلیه خوشگله؟ ....چند سالشه؟
+مامان اجازه میدی بگم؟
'×ببخشید بگو
+یه دختر خیلی خوشگله که البته خوشگلی فقط مهم نیست ولی اون از هر لحاظی خوبه یکم لجبازه ولی آدم و به خنده میاره یکمم حساسه اینم مهم نیس
'×............
+تازه خیلیم حسوده از این ویژگیش یکم خوشم میاد چون وقتی داره با بقیه سر من بحث میکنه میخوام همون لحظه بهش بگم نگران نباش من مال تو ام ولی نگاه کردنش تو اون حالت باحال تره
مامانش فقط سکوت کرده بود و گوش میداد
+همشم دستش میسوزه
+بگذریم.......هرچی ام که بشه من ولش نمیکنم حرف بقیه اصلا برام مهم نیست
'×خب .......تصمیمت چیه
+هنوز نمیدونم...باید منتظرش بمونم
'×یعنی چی
+یعنی هنوز واسه چیزایی که تو میگی زوده
'×حالا نمیخوای بهم معرفیش کنی...حداقل اسمشو بگو
_نهه برو بخواب
'×دیگه کاملا دیوونه شده باید زودتر خودمو میرسوندم
#فیک #بی_تی_اس #کیپاپ
#BTS #BTS_ARMY #ARMY
+ا/ت صبر کن
_بله
+باید اینو بگم من دوستت دارم هیچکسم نمیتونه تغییرش بده هیچی هم برام مهم نیست. یکم صبر کن همه چیو درست میکنم.....حالا برو
+مامان اونا چی بود گفتی
×مگه چی گفتم عزیزم
+آه...مگه میشه همه چی.....بیا بریم اتاقتو درست کنیم
رفتن بالا و مامان کوک رفت سمت اتاق ا/ت
×اینجا اتاق کسیه
+نه......بیا بریم وسیله هاتو بچین
•°•°•°•°•°•°•°•°•°
مامانش هی فضولی میکر و جونگکوک مشغول درست کردن غذا بود میز و چیدن و نشستن غذا بخورن
×جونگکوک.........چرا زل زدی به صندلی غذاشو بخور دیگه
+باشه
'×خب تو این مدت چیکارا کردی
+هیچی زندگی ادامه دارد
'×هیچ کار خاصی نکردی؟
+کاری باید میکردم
'×ببین پسرم تو دیگه هی سنت داره بالا میره هیچکاری ام نمیکنی برم سر اصل مطلب تو الان باید ازدواج کنی واقعا تو این مدت قراری نامزدی هیچ کاری نکردی ؟
+ ........نه بعدا راجع بهش حرف میزنیم برات تعریف میکنم
_من نوه میخوام
غذا میپره تو گلوش و کلی سرفه میکنه
+این دیگه از کجا دراومد
ا/ت:
با خجالت وارد خونه شد
ج: بیا بریم یه اتاق بهت بدم البته خونه من زیاد بزرگ نیست انتظار اتاقای بزرگ نداشته باش
_همینشم از سرم زیادیه
ج: خجالت میکشی
_یکم
ج: بزار از همین الان بهت بگم این خونه دومین مرد مجردیه که میای و میخوای تصاحبش کنی از این خبرا نیست فکر نکن میتونی منو اغوایی چیزی کنی
_..........(هنگ کرده)
ج: دارم شوخی میکنم دیوونه(خنده)
ج:برو استراحت کن چیزی خواستی پایینم
_خیلی ممنونن
کوک:
+شما هم که منتظرین بچه تون بزرگ بشه هی بهش بگین نوه ....اصلا نوه چیه
×باشه ناراحت نشو ولی باید بهم راستشو بگی واقعا تا الان با هیچ کس آشنا نشدی ؟
+چرا...........یکی هست که...
'×کیه
+دارم میگم.... راستش یه دختری هست
'×وای باورم نمیشه...چه شکلیه خوشگله؟ ....چند سالشه؟
+مامان اجازه میدی بگم؟
'×ببخشید بگو
+یه دختر خیلی خوشگله که البته خوشگلی فقط مهم نیست ولی اون از هر لحاظی خوبه یکم لجبازه ولی آدم و به خنده میاره یکمم حساسه اینم مهم نیس
'×............
+تازه خیلیم حسوده از این ویژگیش یکم خوشم میاد چون وقتی داره با بقیه سر من بحث میکنه میخوام همون لحظه بهش بگم نگران نباش من مال تو ام ولی نگاه کردنش تو اون حالت باحال تره
مامانش فقط سکوت کرده بود و گوش میداد
+همشم دستش میسوزه
+بگذریم.......هرچی ام که بشه من ولش نمیکنم حرف بقیه اصلا برام مهم نیست
'×خب .......تصمیمت چیه
+هنوز نمیدونم...باید منتظرش بمونم
'×یعنی چی
+یعنی هنوز واسه چیزایی که تو میگی زوده
'×حالا نمیخوای بهم معرفیش کنی...حداقل اسمشو بگو
_نهه برو بخواب
'×دیگه کاملا دیوونه شده باید زودتر خودمو میرسوندم
#فیک #بی_تی_اس #کیپاپ
#BTS #BTS_ARMY #ARMY
۲۷.۱k
۲۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.