سفر در زمان پارت: نهم * سوکی رو کردن *

گوجو: الله اکبر ...
گتو : نیشیمیا پاشو برو کولر رو بزن داره گرم میشه
نیشیمیا: های های
سوکونا: زود برگرد
* و بله به محض رفتن نیشیمیا گتو و گوجو یقه سوکونا رو میگیرن و میبرن داخل اتاق و میرن داخل اتاق و درو قفل میکنن *
ساتومی : به نظرت اون تو چه خبره ؟
نیشیمیا: عررررررررررررر دارن شوهرمو میکننننننننننننننننننن
ای ای دارن میکنن توش
ای ای ...
ساتومی : یه فکر به سرم زد
نیشیمیا: برا نجات شوهرم ؟
ساتومی: اره
نیشیمیا: سر تا پا گوشم
ساتومی: مگومی ؟
مگومی: بله * با همون لحن پوکر و سرد همیشگی *
ساتومی: پاشو باید بریم آشپزخونه
مگومی: چرا ؟
ساتومی: بهت میگم
مگومی : اوکی
ساتومی: خب دستتو بزار پشت کمرم
مگومی : نههههه
ساتومی: خفه
مگومی: * گذاشتن دستش پشت کمر ساتومی *
نیشیمیا: من حاضرم
ساتومی: منم حاضرم ۱ ... ۲... ۳ .... شروع
نیشیمیا: عمووووووو گوجوووووووووو داره ساتومی رو میکنههههههههههههههههههههه
گوجو: کوووووووووووو ؟
گتو : کییییییی ؟
نیشیمیا: گو گو
گتو : گو گو کیه ؟
گوجو: تو هم که اسکلی
گوجو: راست میگه گو گو کیه ؟
سوکونا: * با صدایی دردناک و لرزان * مگومی رو میگه
گوجو: خاک بر سرمممممممم
بچه پیدات کنم زندت نمیزارم
ساتومییییی
نیشیمیا: تو آشپزخونه هست
گتو : ساتومی * رفتن سمت آشپزخونه *
گوجو: الان میام * رفتن سمت آشپزخونه *
نیشیمیا: واییییییییییی سوکی جوننممم
نیشیمیا: خوبی عزیزم؟
سوکونا: انقدر مشت خوردم دارم بالا میارم
نیشیمیا: هوییی توله سگ رو من بالا نیاریا
سوکونا: توله سگ ؟
نیشیمیا: بله توله سگ