ارباب بی منطق🖤پارت 4
کع تو راه روجیهوپ را دیدم اونم خیلیخوشگل شده بود بهش رسیده بودن تا منا دید گفت خودتی؟گفتم اره واقعا خوشگل شده بود که خود جیهوپم مونده بود که یک دفعه جیهوپ گفت ببین باید یک چیزی را بهت بگم تو هم حاضری همکاری کنی؟
جیهوپ گفت ببین به یکی رشوه دادم تا فراریمون بده تو هم میخوای باهام بیای گفتم اره اره میخوام میخوام یک مرده ای بود با جیهوپ رفتیم بیرون خیلی شلوغ بود زن ومردهای زیادی رد میشدن وحیاط چراغونی بود هزاران خدمتکا ر داشتن کار میکردن داشتیم میرفتیملز پشت بوته ها داشتیم رد میشدیم که یک دفعه از زوته ها یک سگ حمله کرد پشتش هم یک مرد مسن اوند بیرون وگفت جیسپر اروم اروم ما به اون خانم کوچولو نیاز داریم قراره پول خوبی بابتش بگیرم😏 شنیده بودم تو یکی از دخترای ب....ر......د......ه........یکخوشگل وجود داره پس تویی حالاکجا میخواستی بره؟ا تو پسره جیهوپی؟فکر کردی میتونی بازم فرار کتی؟نچ نچ نچ وایسا ببینم چان داشتی اونا را فراری میدیدادی؟😡جیسپر میتونه چان را غذا کنی برا خودت بعد رفت. چان را تیکه تیکه مرد وخورد از ترس افتادم وگریع میکردم فقد میخواستم جیغ بزنم که یکی لز بادبگاردا دهنم را گرفت بعد اون مرده که صاحب سگ بود گفت نه نه نباید گریه کنی خوشگلیت کم میشه کوچولو بعد به بادبگاردا گفت من وجیهوپ را ببرن خیلی بیرحم بود خیلی که همون مرده به یکی از بادیگاردا گفت به جیسپر خون بده گفتم جیهوپ چرا میگه به سگش خون بپن؟گفت چون میخواد وحشیش کنه وقتی خون به سگ بدی وحشی میشه دیگه 😏 گفتم واقعا؟😰 گفت فاتحت را بخون چون عذاب بزگی در راه داری ترسم ۸۰ برابر شد 😥
عکس جیسپر همون سگه خیلی وحشیه
گفتم این مرده کیه؟گفت جئون بزرگ رئیس عمارت وبزرگترین وقدرتمند ترین وخشن ترین ودیوونه ترین وظالم ترین مافیای جهان ومیتونم بگم ادم جهان هر کلمه که جیهوپ میگفت بیشتر میترسیدم واز زندگی ناامید میشدم رفتیم داخل عمارت بردنمون به یک تالار واقعا زیبا بود هزاران نفر زن ومرد اونجا بود حتی اون بر..ده..هایی که من دیدم هم مثل من لباس خوشگل به تن کرده بودن وارایش کرده بودم صدای اهنگ نمذاشت بفهمم چی میگن که یک دفعه همه ی صداها قعط شد رقصها قطع شد همه چی وهمه به من زل زدن همه مونده بودن از زیبایی من واقعا انگار فرشته بودم دیدم همه اومدن گفتم من ۱۰۰ ملیون دلار اون گفت ۵۰۰ ملیون یکی گفت ۲۰۰ ملیون دلار یکیگفت ۷۰۰ملیون دلار که یک مردی ای اومد گفت جئوناون پسره را به من بفروش جیهوپا میگفت ۷۵۰ ملیون ازت میخرم(بچه ها اون نامحون بود اونم مافیای هست اما با کوک بده حالا وایسید اصلا الان کوک نیومده تو داستان )جئون قبول کرد همه مثل سگ از جئون میترسیدن واقعا ترسناک بود با اون کارای ظالمانش جیهوپا اومدن بردن پیش اون مرده (نامجون),من خیلی ناراحت بودم همه سرم شرط میبیستن که یک دفعه صدای در اومد ویکی وارد شد همه نگاها رفت به اونجا همه ساکت شدن یکچیز عجیب اون پسره که وارد شد گفت خفه شین خفه شین خیلی صداتون بلنده انقدر اون پسر خوشتیب وجذاب بود که من هم محو زیباییش شدم خیلی همه مثل سک ازش ترسیدن حتی از جئون بزرگ بیشتر ازش میترسیدم ترسم ۸۰ برابر شد که یک دفعه
لطفا دیگه حمایت کنید اصلا فالو وکامنت نمیزارید منم تا نزارید کامنت وحمایت نکنید پارت جدید را نیمزارم
جیهوپ گفت ببین به یکی رشوه دادم تا فراریمون بده تو هم میخوای باهام بیای گفتم اره اره میخوام میخوام یک مرده ای بود با جیهوپ رفتیم بیرون خیلی شلوغ بود زن ومردهای زیادی رد میشدن وحیاط چراغونی بود هزاران خدمتکا ر داشتن کار میکردن داشتیم میرفتیملز پشت بوته ها داشتیم رد میشدیم که یک دفعه از زوته ها یک سگ حمله کرد پشتش هم یک مرد مسن اوند بیرون وگفت جیسپر اروم اروم ما به اون خانم کوچولو نیاز داریم قراره پول خوبی بابتش بگیرم😏 شنیده بودم تو یکی از دخترای ب....ر......د......ه........یکخوشگل وجود داره پس تویی حالاکجا میخواستی بره؟ا تو پسره جیهوپی؟فکر کردی میتونی بازم فرار کتی؟نچ نچ نچ وایسا ببینم چان داشتی اونا را فراری میدیدادی؟😡جیسپر میتونه چان را غذا کنی برا خودت بعد رفت. چان را تیکه تیکه مرد وخورد از ترس افتادم وگریع میکردم فقد میخواستم جیغ بزنم که یکی لز بادبگاردا دهنم را گرفت بعد اون مرده که صاحب سگ بود گفت نه نه نباید گریه کنی خوشگلیت کم میشه کوچولو بعد به بادبگاردا گفت من وجیهوپ را ببرن خیلی بیرحم بود خیلی که همون مرده به یکی از بادیگاردا گفت به جیسپر خون بده گفتم جیهوپ چرا میگه به سگش خون بپن؟گفت چون میخواد وحشیش کنه وقتی خون به سگ بدی وحشی میشه دیگه 😏 گفتم واقعا؟😰 گفت فاتحت را بخون چون عذاب بزگی در راه داری ترسم ۸۰ برابر شد 😥
عکس جیسپر همون سگه خیلی وحشیه
گفتم این مرده کیه؟گفت جئون بزرگ رئیس عمارت وبزرگترین وقدرتمند ترین وخشن ترین ودیوونه ترین وظالم ترین مافیای جهان ومیتونم بگم ادم جهان هر کلمه که جیهوپ میگفت بیشتر میترسیدم واز زندگی ناامید میشدم رفتیم داخل عمارت بردنمون به یک تالار واقعا زیبا بود هزاران نفر زن ومرد اونجا بود حتی اون بر..ده..هایی که من دیدم هم مثل من لباس خوشگل به تن کرده بودن وارایش کرده بودم صدای اهنگ نمذاشت بفهمم چی میگن که یک دفعه همه ی صداها قعط شد رقصها قطع شد همه چی وهمه به من زل زدن همه مونده بودن از زیبایی من واقعا انگار فرشته بودم دیدم همه اومدن گفتم من ۱۰۰ ملیون دلار اون گفت ۵۰۰ ملیون یکی گفت ۲۰۰ ملیون دلار یکیگفت ۷۰۰ملیون دلار که یک مردی ای اومد گفت جئوناون پسره را به من بفروش جیهوپا میگفت ۷۵۰ ملیون ازت میخرم(بچه ها اون نامحون بود اونم مافیای هست اما با کوک بده حالا وایسید اصلا الان کوک نیومده تو داستان )جئون قبول کرد همه مثل سگ از جئون میترسیدن واقعا ترسناک بود با اون کارای ظالمانش جیهوپا اومدن بردن پیش اون مرده (نامجون),من خیلی ناراحت بودم همه سرم شرط میبیستن که یک دفعه صدای در اومد ویکی وارد شد همه نگاها رفت به اونجا همه ساکت شدن یکچیز عجیب اون پسره که وارد شد گفت خفه شین خفه شین خیلی صداتون بلنده انقدر اون پسر خوشتیب وجذاب بود که من هم محو زیباییش شدم خیلی همه مثل سک ازش ترسیدن حتی از جئون بزرگ بیشتر ازش میترسیدم ترسم ۸۰ برابر شد که یک دفعه
لطفا دیگه حمایت کنید اصلا فالو وکامنت نمیزارید منم تا نزارید کامنت وحمایت نکنید پارت جدید را نیمزارم
۱۰.۳k
۰۴ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.