Vampire diaries⁴🌑
هه هه هه ، درحال دویدن بودم ، ترسیده بودم ، تو یه جنگل بود ، وایستادم و زانو هام رو گرفتم و نفس نفس میزدم . یه صدایی اومد ، سرمو برگردوندم ... دوروبرم رو نگاه میکردم و سرم رو میچرخوندم ، = اون گردنبد رو باید پس بدی ! تعجب کرده بودم با صدای بلند گفتم تو ... تو کی هستی ، این گردنبند واسه توعه ؟....... & هه هه هه ، هیچی نیست دختر هیچی نیست فقط خواب بود ، پارچ آب رو از کنارم برداشتم و سریع واسه خودم آب ریختم و آب رو خوردم . اون دیگه چه خواب عجیبی بود ! دستم رو رویه گردنبد کشیدم ، اون کی بود ؟!
_______
سرکلاس تاریخ بودم ، همش داشتم به اون دختر فک میکردم و حواسم به درس نبود که با صدای استاد به خودم اومدم # الینا ... الینا & ب..بله # تو جنگ سال ۱۸۷۵ چندنفر مردن ؟ & آممم # الینا درسته پدر و مادرت مردن و من کل تابستون رو بهت وقت دادم & بله ... بله ببخشید & خانم گیلبرت شما بگید £ همم ۱۳۷ نفر ؟ ( با شک )
______
£ ساشا ، خوبی ؟ & آم آره آره :)
****
تند قدم برمیداشتم ، رسیدم ... من الان بازم تو اون جنگل بودم ، راه رفتم و راه رفتم چیزی ندیدم ، آروم صدامو بردم بالا & ک... کسی اینجا هست ؟ تو اینجایی ؟ فقط میخوام باهات حرف بزنم ، این گردنبد برای توعه ؟ هیچ جوابی نمیشنیدم ، یه صدایی اومد سرمو برگردوندم ، یهو یه کلاغ از پشت بوته ها پرواز کنان تند اومد بیرون ، ترسیدم و عقب رفتم ، پام به سنگ گیر کرد و آروم افتادم & چیزی نیست الینا فقط یه کلاغه ، پاشدم و خودمو تکوندم ، داشتم میرفتم که & وایسا ببینم این همون کلاغه ؟؟
_______
سرکلاس تاریخ بودم ، همش داشتم به اون دختر فک میکردم و حواسم به درس نبود که با صدای استاد به خودم اومدم # الینا ... الینا & ب..بله # تو جنگ سال ۱۸۷۵ چندنفر مردن ؟ & آممم # الینا درسته پدر و مادرت مردن و من کل تابستون رو بهت وقت دادم & بله ... بله ببخشید & خانم گیلبرت شما بگید £ همم ۱۳۷ نفر ؟ ( با شک )
______
£ ساشا ، خوبی ؟ & آم آره آره :)
****
تند قدم برمیداشتم ، رسیدم ... من الان بازم تو اون جنگل بودم ، راه رفتم و راه رفتم چیزی ندیدم ، آروم صدامو بردم بالا & ک... کسی اینجا هست ؟ تو اینجایی ؟ فقط میخوام باهات حرف بزنم ، این گردنبد برای توعه ؟ هیچ جوابی نمیشنیدم ، یه صدایی اومد سرمو برگردوندم ، یهو یه کلاغ از پشت بوته ها پرواز کنان تند اومد بیرون ، ترسیدم و عقب رفتم ، پام به سنگ گیر کرد و آروم افتادم & چیزی نیست الینا فقط یه کلاغه ، پاشدم و خودمو تکوندم ، داشتم میرفتم که & وایسا ببینم این همون کلاغه ؟؟
۱۵.۰k
۲۴ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.