تکپارتی فیلکس : وقتی باهم ازدواج کردید و برای اولین بار پ
تکپارتی فیلکس : وقتی باهم ازدواج کردید و برای اولین بار پریود شدی..
یک هفته از عروسیت میگذشت و امروز اولین روز تایم عادت ماهانت بود
زیادی بی حال و بی حوصله بودی
از اینکه به فلیکس هم بگی زیادی خجالت میکشیدی
باید خودتو قوی نشون میدادی که انگار هیچی نشده
دراز کشیدی روی کاناپه و تا وقتی که لیکسی بیاد یه چرتی زدی
با صدای ظرفا از خواب پریدی و زود بلند شدی
نگاهتوبه اشپز خونه دادی که فلیکس اومده بود و داشت اشپزی میکرد
اروم زیر لب گفتی
ا،ت: مگه چند ساعت خوابیدم؟!.
نگاهی به ساعت روی دیوار انداختی که ۱۰ شب رو نشون میداد
ا.ت؛ای وای من!
فلیکس؛ اوه..بیدارت کردم عزیزم؟
نگاهتو دادی به فلیکس که حسابی سرتاپاش کثیف شده بود
لبخندی زدی
ا.ت:نه،چیکار میکنی
فلیکس؛دارم برا پرنسسم غذا میپزم
ا.ت:چرا انقدر یهویی
فلیکس؛امروز تایم پریودیته برای اینکه زیاد کار نکنی زود اومدم تا یکمی از غذا های لی فلیکس یخوری
اون میدونست...یکمی خجالت کشیدی
ا.ت:تو میدونستی؟!
فلیگس؛هوم
ا.ت؛منکه..بهت..نگفته بودم...
فلیکس؛ دیشب تو تقویم اتاق خواب دیدم که تاریخ امروز رو مشخص کرده بود و ریرشم نوشته بودی عادت ماهانه
دستمو گذاشتم رو صورتم
ا.ت:عاح...چرا انقدر ضایم من..
خنده ای بهت کرد و مشغول غذای خوشمزش شد:)
یک هفته از عروسیت میگذشت و امروز اولین روز تایم عادت ماهانت بود
زیادی بی حال و بی حوصله بودی
از اینکه به فلیکس هم بگی زیادی خجالت میکشیدی
باید خودتو قوی نشون میدادی که انگار هیچی نشده
دراز کشیدی روی کاناپه و تا وقتی که لیکسی بیاد یه چرتی زدی
با صدای ظرفا از خواب پریدی و زود بلند شدی
نگاهتوبه اشپز خونه دادی که فلیکس اومده بود و داشت اشپزی میکرد
اروم زیر لب گفتی
ا،ت: مگه چند ساعت خوابیدم؟!.
نگاهی به ساعت روی دیوار انداختی که ۱۰ شب رو نشون میداد
ا.ت؛ای وای من!
فلیکس؛ اوه..بیدارت کردم عزیزم؟
نگاهتو دادی به فلیکس که حسابی سرتاپاش کثیف شده بود
لبخندی زدی
ا.ت:نه،چیکار میکنی
فلیکس؛دارم برا پرنسسم غذا میپزم
ا.ت:چرا انقدر یهویی
فلیکس؛امروز تایم پریودیته برای اینکه زیاد کار نکنی زود اومدم تا یکمی از غذا های لی فلیکس یخوری
اون میدونست...یکمی خجالت کشیدی
ا.ت:تو میدونستی؟!
فلیگس؛هوم
ا.ت؛منکه..بهت..نگفته بودم...
فلیکس؛ دیشب تو تقویم اتاق خواب دیدم که تاریخ امروز رو مشخص کرده بود و ریرشم نوشته بودی عادت ماهانه
دستمو گذاشتم رو صورتم
ا.ت:عاح...چرا انقدر ضایم من..
خنده ای بهت کرد و مشغول غذای خوشمزش شد:)
۱۷.۹k
۰۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.