چند پارتی جونگ کوک روز فن ساین پارت ۱۳ / آخر
( جونگ کوک ) قرار بوده با یه آرمی ازدواج کنم و نمیدونستم! ( لیا ) منظورت؟؟ ( جونگ کوک ) تو منو دوست داری! منم تو رو دوست دارم خوب چرا قرار نزاریم؟ // نگاهی به پشتت کردی و آرمی هایی ک گریه میکردن رو دیدی ( لیا ) نمیدونم والا الان چی بهت بگم؟؟ این همه آرمی؟؟ اینجا از کی نقشه کشیدی؟ // بهش نگاه کردی و انگشتاشو فشار داد ( جونگ کوک ) از ۶ ماه پیش! اولین دیدارمون تو فن ساین! ( لیا ) میشه ولم کنی؟؟ ( جونگ کوک ) حتی فکرش رو هم نکن ک الان بزارم از دستم در بری! // خیلی جذاب و خبیثانه حرف میزد....با هر حرفش لرزه ای به بدنت مینداخت .....با هر نگاهش قلبت تند تر میتپید ......نگاهاش بد جوری آنالیزت میکردن و سر تا پارت و قورت میداد ... بلند شدی و خواستی بری ک اونم بلند شد و انگشتاتو رها نکرد بهت نزدیک شد رفتی عقب دیگ نزدیک بود از اون ارتفاع بیوفتی ک گرفتت ( جونگ کوک ) آرمی ها الان میبینن من چجوری یه نفرو میبوسم! ( لیا ) نک....// نزاشت حرفت تموم شه و جلوی جمعیت لبهات و میبوسید صدای داد و بیداد بقیه میومد و داشتی تقلا میکردی ولت کنه ..... و کرد ( لیا ) نکن .... این چه کاریه؟ الان بد میشه! ( جونگ کوک ) تهش دیگه چی میخواد بشه؟ .... ( نامجون ) اهم اهم .... ببخشید صحنه رمانتیکتون رو میخرابم.....اینا رو بعدا انجام بدین ممنون میشم! // بی خیال به حرف نامجون اشاره کردی و جونگ کوک بعد یه چشمک ازت جدا شد....بیخ گوشت لب زد ( جونگ کوک ) برو پشت صحنه منتظر باش! قراره ک تلافی کتک ها رو از سرت در بیارم! // برگشت و لبخندی زد و تو هم رفتی به طرف پشت صحنه و منتظرش نشستی .... انتظاری ک حتی خودتم ازش لذت میبردی و برای بعد انتظار لحظه شماری میکردی!
نظراتتون رو هم همینجا بگیدددد مرسی
نظراتتون رو هم همینجا بگیدددد مرسی
۱۸۸.۶k
۱۰ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.