my heart
part¹³
ات:خب بیا کارم اما شد
دوهی:دیگه درد ندارم
"فردا صبح"
م.کوک:واقعا داری میری
ات:اره تازه خیلی هم خوب شد دیگه لازم نیست تا یک سال دیگه ازدواجم کنم
کوک:صبح بخیر اجوما.........شماها هنوز نرفتین"خوابالو"
دوهی:نه من منتظرم اتو ببرم
ات:اجوما جونم بای بای
دوهی:ات دستبندت کو
ات:دیشب داشتم با خانم ستاره ای بازی میکردم که گم شد حالا بیا بریم
"فرودگاه"
یونا:ات بهت قول میدم تا سال دیگه همینجوری میمونم بعد باهم بریم مست کنیم"بغض"
جینا:اونی جونم دلم برات تنگ میشه
دوهی:بای بای
ات: خداحافظ "تعظیم-سرد"
"چین-دانشگاه ات در سه ماه بعد از اومدن به چین"
ویو ات
الان ۳ ماهه اومدم چین و یه دوست کره ای به اسم دو یونا و یه دوست چینی به اسم سانگ زی دارم اونا جفتشون عاشق کسی هستن ولی من هنوز هیچ علاقه ای به اون بانی سرد ندارم یونا از همه چیز زندگی من خبر داره ولی سانگ زی فقط بازی میکنه و اهمیتی نمیده
ات:سلام زی زی
زی:سلام بگو ببینم داشتی با دوستت دوهی حرف میزدی
یونا:اون کارش همینه سانگ سانگ
سانگ زی:خب معرفی میکنم ایشون میونگ چو هستن دوست جیاشو
یونا:انیو
میونگ چو:چی؟
یونا:اها راستی تو کره ای نمیفهمی سلام من دو یونا هستم و در رابطم
میونگ چو:از دیدنت خوشحالم
سانگ زی:ات این دوست ما روت کراش داره و میخواد باهات را بزنه
یونا:سانگ سانگ تو خبر نداری یا واقعا اهمیتی ندادی
سانگ:چی
میونگ چو:سلام من میونگ چو هستم تو این سه ماهی که اومدین میخواستم بهتون بگم دوستتون دارم
ات:سلام "خنده"
جیاشو:زی زی سلام.......یونا چطوری
ات:خب داشتم بهت میگفتم من جانگ اتم از کره اومدم من قراره ازدواج کنم و نمیتونم با شما باشم"سرد"
میونگ چو:حالا کیه مثلا یارو
ات:رطبه اول مافیای جهان هستند"سرد"
سونگ هه:کی جونگکوک
ات:سونگ هه پارسال دوست امسال اشنا
یونا:بیتربیت دوست پسر منه
ات:زارت من ۳ ماه پیش میخواستم برای فرار از دست جئون با این ازدواج کنم
سونگ هه:خدایا شکرت
"۹ ماه بعد-کره"
ات:اخیش درسم تمام شد بوی کره هم مثل همیشه نیست چرا یونا؟
یونا:بوی خونه
ات:سونگ هه و یونا بیاین بریم جلو
"کمی جلو تر"
یارو:قربان اشتباه کردم منو ببخشین"ترس"
ات:چی شده"سرد"
جکسون:تو کیی
ات:یه ادم معمولی
کوک:ولش کن اونو و تو چرا بهم خیانت کردی و راستشو درباره زندگی وینگ سونگ نگفتی ها من بخاطر اشتباه تو نزدیک بود باهاش ازدواج کنم کانگ احمق"داد"
کانگ:ببخشید ولی من میخواستم دخترم با شما ازدواج کنه نه با اون جانگ ات ارباب جئون"ترس"
یونا:ات گفت"تعجب"
سونگ هه:سلام ارباب جئون"خنده"
دوهی:داداش این که ات نیست هرچی بگی یچیز دیگه بگه ول کن این میترسه
جینا:جیمین جیمین قیافه این خانومه اشنا نیست
جیمین:خانم کوچولو نمیترسی اومدی اینجا وایسادی همه عقب تر رفتن
ات:
ات:خب بیا کارم اما شد
دوهی:دیگه درد ندارم
"فردا صبح"
م.کوک:واقعا داری میری
ات:اره تازه خیلی هم خوب شد دیگه لازم نیست تا یک سال دیگه ازدواجم کنم
کوک:صبح بخیر اجوما.........شماها هنوز نرفتین"خوابالو"
دوهی:نه من منتظرم اتو ببرم
ات:اجوما جونم بای بای
دوهی:ات دستبندت کو
ات:دیشب داشتم با خانم ستاره ای بازی میکردم که گم شد حالا بیا بریم
"فرودگاه"
یونا:ات بهت قول میدم تا سال دیگه همینجوری میمونم بعد باهم بریم مست کنیم"بغض"
جینا:اونی جونم دلم برات تنگ میشه
دوهی:بای بای
ات: خداحافظ "تعظیم-سرد"
"چین-دانشگاه ات در سه ماه بعد از اومدن به چین"
ویو ات
الان ۳ ماهه اومدم چین و یه دوست کره ای به اسم دو یونا و یه دوست چینی به اسم سانگ زی دارم اونا جفتشون عاشق کسی هستن ولی من هنوز هیچ علاقه ای به اون بانی سرد ندارم یونا از همه چیز زندگی من خبر داره ولی سانگ زی فقط بازی میکنه و اهمیتی نمیده
ات:سلام زی زی
زی:سلام بگو ببینم داشتی با دوستت دوهی حرف میزدی
یونا:اون کارش همینه سانگ سانگ
سانگ زی:خب معرفی میکنم ایشون میونگ چو هستن دوست جیاشو
یونا:انیو
میونگ چو:چی؟
یونا:اها راستی تو کره ای نمیفهمی سلام من دو یونا هستم و در رابطم
میونگ چو:از دیدنت خوشحالم
سانگ زی:ات این دوست ما روت کراش داره و میخواد باهات را بزنه
یونا:سانگ سانگ تو خبر نداری یا واقعا اهمیتی ندادی
سانگ:چی
میونگ چو:سلام من میونگ چو هستم تو این سه ماهی که اومدین میخواستم بهتون بگم دوستتون دارم
ات:سلام "خنده"
جیاشو:زی زی سلام.......یونا چطوری
ات:خب داشتم بهت میگفتم من جانگ اتم از کره اومدم من قراره ازدواج کنم و نمیتونم با شما باشم"سرد"
میونگ چو:حالا کیه مثلا یارو
ات:رطبه اول مافیای جهان هستند"سرد"
سونگ هه:کی جونگکوک
ات:سونگ هه پارسال دوست امسال اشنا
یونا:بیتربیت دوست پسر منه
ات:زارت من ۳ ماه پیش میخواستم برای فرار از دست جئون با این ازدواج کنم
سونگ هه:خدایا شکرت
"۹ ماه بعد-کره"
ات:اخیش درسم تمام شد بوی کره هم مثل همیشه نیست چرا یونا؟
یونا:بوی خونه
ات:سونگ هه و یونا بیاین بریم جلو
"کمی جلو تر"
یارو:قربان اشتباه کردم منو ببخشین"ترس"
ات:چی شده"سرد"
جکسون:تو کیی
ات:یه ادم معمولی
کوک:ولش کن اونو و تو چرا بهم خیانت کردی و راستشو درباره زندگی وینگ سونگ نگفتی ها من بخاطر اشتباه تو نزدیک بود باهاش ازدواج کنم کانگ احمق"داد"
کانگ:ببخشید ولی من میخواستم دخترم با شما ازدواج کنه نه با اون جانگ ات ارباب جئون"ترس"
یونا:ات گفت"تعجب"
سونگ هه:سلام ارباب جئون"خنده"
دوهی:داداش این که ات نیست هرچی بگی یچیز دیگه بگه ول کن این میترسه
جینا:جیمین جیمین قیافه این خانومه اشنا نیست
جیمین:خانم کوچولو نمیترسی اومدی اینجا وایسادی همه عقب تر رفتن
ات:
۳.۷k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.