فیک گمشده p³

فیک گمشده p³

یه نیشخند زدم لینو: امکان نداره... گفتم: پس اسمم یونهو عه...جالبه چان: ینی تو برادر دوقلو لینویی یونهو: بنظر اینجور میاد...خب من دیگه میرم
هان: کجا؟! یونهو: خونم... هیون: نرو یونهو: چرا نرم؟ من فقط اومده بودم مطمئنم بشم که اونم شدم الانم میرم خواستم برم که یکیشون از دستم گرف چان: کجا میخوای بری آخه...تو الان برادرتو پیدا کردی خندیدم و همه شون با تعجب بهم نگا میکردم یونهو: برادر؟؟ هان: آره برادر یونهو: من واقعا حال بحث ندارم چان: بحث چیه...تو تازه لینو رو پیدا کردی باید بمونی پیشش یونهو: به چه دلیلی؟ برادر؟ اون حتی نمیدونست من وجود دارم... بین: اما این تقصیر لینو نیس یونهو: اره تقصیر اون مردیکه و زنیکه احمقه اومد از یقم گرف لینو: درمورد پدرمادر درس حرف بزن یونهو: پدرمادر؟؟؟ اونا حتی یه مراسم هم واسم نگرفتن...اونا فراموش کرده بودن که یه زمانی یه بچه ای داشتن چان: هی خیلی خوب بسه...هرچیم باشه شما الان برادرین...لینو ولش کن ولم کرد چان: تو هم چن روز همینجا میمونی یونهو: اما من علاقه ای ندارم که بمونم چان: به علاقه نیس لیکس: پسرااااا غذا حاضره چان: بیا بریم غذا بخوریم تو هم آروم میشی

#فیک استری کیدز
#فیک اسکیز