سیاه سفید قلبم
طوفان تا این موضوع رو شنید سریع خودشو رسوند بهش تن بی جونه مائده رو گرفت و کیانا زنگ زد به امبولانس.
وقتی به بیمارستان اوردنش سپیده و کیانا رژه میرفتن تا دکتر از اون اتاق بیاد بیرون و بلاخره صبرشون به پایان رسید و دکتر که معلوم بود تازه وارد هست روبه اون دو جوان کرد و گفت
=خطر رفع شده اما مواظب باشید خیلی اسمش اوئد کنه وگرنه دیگه کاری از دست ما بر نمیاد پس مواظبش باشید حالش خوبه داره استراحت میکنه یکی بره پیشش بمونه تا بهوش اومدنش اتاق رو شلوغ نکنید.
این حرف دکتر انگاری جون دوباره ای به سپیده و کیانا مخصوصا طوفان شد. کوروش رفته بود کومپوت بخره و سیاوش هم نگران بود اما به عنوان خواهر، مائده رو میدید سپیده رفت پیشه مائده.
و همه ی انها نمیدانستن که قراره چه اتفاقی بینشون بیافته
#مائده
با باز کردنه چشمام نور اتاق به چشمم خورد و دستمو جلوی چشمام گرفتم تا اذیت نشم که صدای بغض الوده سپیده اومد
=چشماتو باز کردی منو به جنون رسوندی منو که تو دختر
وقتی به بیمارستان اوردنش سپیده و کیانا رژه میرفتن تا دکتر از اون اتاق بیاد بیرون و بلاخره صبرشون به پایان رسید و دکتر که معلوم بود تازه وارد هست روبه اون دو جوان کرد و گفت
=خطر رفع شده اما مواظب باشید خیلی اسمش اوئد کنه وگرنه دیگه کاری از دست ما بر نمیاد پس مواظبش باشید حالش خوبه داره استراحت میکنه یکی بره پیشش بمونه تا بهوش اومدنش اتاق رو شلوغ نکنید.
این حرف دکتر انگاری جون دوباره ای به سپیده و کیانا مخصوصا طوفان شد. کوروش رفته بود کومپوت بخره و سیاوش هم نگران بود اما به عنوان خواهر، مائده رو میدید سپیده رفت پیشه مائده.
و همه ی انها نمیدانستن که قراره چه اتفاقی بینشون بیافته
#مائده
با باز کردنه چشمام نور اتاق به چشمم خورد و دستمو جلوی چشمام گرفتم تا اذیت نشم که صدای بغض الوده سپیده اومد
=چشماتو باز کردی منو به جنون رسوندی منو که تو دختر
۲.۶k
۱۲ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.