پارت ۸۲
پارت ۸۲
ویو جین
رفتم جلو و یه پس گردنی نصار هر دوشون کردم .
+-آیییییییی
جین : چیه؟ دردتون اومد ؟ میخواستم با هاتون شوخی کنم(ادا کوک رو در آورد)
-هیونگگگگگگگگ(داد)
جین : خودافظ شوما ¯\_(ツ)_/¯
سریع دوییدم بیرون و در رو بستم تا نیان
+هیونگ در رو ول کن .
جین : نوچ
+هیونگ میگم در رو ول کن
جین : نههههه
-هیونگگگگ
جین : خیله خب بابا وحشیا . بدویید وسایل رو جمع کنید بریم .
جیهوپ : بچه ها؟؟ کجایید؟(داد)
جین : بالاییم (داد)
شوگا : بیاید بریم دیگه
سریع رفتم پایین و یه راست پیچیدم تو اتاق پیش نامی
جین : نام پاشو بریم
نامی : اوکی
چمدون رو برداشتیم و اومدیم بیرون
چند مین بعد هم تهیونگ و کوک ، هم جیمین و لارا اومدن
جین : خب دیگه همه هستن و وسایل جمع و جوره . حرکت کنیم؟
همه : بریم
رفتیم بیرون و در رو بستیم
ماشین اول من و نامجون ، جیمین و شوگا بودیم
ماشین دوم تهیونگ و جونگ کوک با جیهوپ و لارا بودن
وسایل ها رو گذاشتیم تو ماشینا و نشستیم
حرکت کردیم سمت شهر
یه جورایی خوشحال بودم از اینجا داریم میریم . بلاخره میرم خونه . هوفففف
سرم رو تکیه دارم به پشتم و چشمام رو بستم
خیلی تکون میخورد ماشین . نمیتونستم بخوابم و کلافه بودم
کم کم هوا داشت تاریک میشد
جین : آیششششش شوگا آروم برو دیگه(قر قر)
شوگا : مگه دست منه؟ خب جاده همینه .
جین : میخوام بخوابم آروم تر برو
جیمین : قربونش برم یه نفر اون پشت هست برات که قشنگ تخت خواب میشه واست . برو تو بغل نامجون :/
نامجون: کار یادش میدی؟ //:
جین : نمیگفتم خودم میومدم |:,
پریدم تو بغل نامجون و دستم رو دورش حلقه کردم .
نامجون : آخخخخخخ لااقل آروم تر.
جین : اهممم(سرفه الکی)
دیگه چیزی نگفت . کفشاش رو در آورد و پاهاش رو جمع کرد
منو گذاشت رو پاهاش و یه دستش رو زیر سرم گذاشت و یه دستش رو هم رو کمرم
منم سرم رو تکیه دادم بهش و خوابیدم ...
خب جای حساس نبود اینبار
اینم جایزه تون .
هعی ببینید با اینکه مدارس باز شده و امتحان دارم میشینم براتون پارت مینویسم آپ میکنم
قدر بدونید 👩🏻🦯💔
ویو جین
رفتم جلو و یه پس گردنی نصار هر دوشون کردم .
+-آیییییییی
جین : چیه؟ دردتون اومد ؟ میخواستم با هاتون شوخی کنم(ادا کوک رو در آورد)
-هیونگگگگگگگگ(داد)
جین : خودافظ شوما ¯\_(ツ)_/¯
سریع دوییدم بیرون و در رو بستم تا نیان
+هیونگ در رو ول کن .
جین : نوچ
+هیونگ میگم در رو ول کن
جین : نههههه
-هیونگگگگ
جین : خیله خب بابا وحشیا . بدویید وسایل رو جمع کنید بریم .
جیهوپ : بچه ها؟؟ کجایید؟(داد)
جین : بالاییم (داد)
شوگا : بیاید بریم دیگه
سریع رفتم پایین و یه راست پیچیدم تو اتاق پیش نامی
جین : نام پاشو بریم
نامی : اوکی
چمدون رو برداشتیم و اومدیم بیرون
چند مین بعد هم تهیونگ و کوک ، هم جیمین و لارا اومدن
جین : خب دیگه همه هستن و وسایل جمع و جوره . حرکت کنیم؟
همه : بریم
رفتیم بیرون و در رو بستیم
ماشین اول من و نامجون ، جیمین و شوگا بودیم
ماشین دوم تهیونگ و جونگ کوک با جیهوپ و لارا بودن
وسایل ها رو گذاشتیم تو ماشینا و نشستیم
حرکت کردیم سمت شهر
یه جورایی خوشحال بودم از اینجا داریم میریم . بلاخره میرم خونه . هوفففف
سرم رو تکیه دارم به پشتم و چشمام رو بستم
خیلی تکون میخورد ماشین . نمیتونستم بخوابم و کلافه بودم
کم کم هوا داشت تاریک میشد
جین : آیششششش شوگا آروم برو دیگه(قر قر)
شوگا : مگه دست منه؟ خب جاده همینه .
جین : میخوام بخوابم آروم تر برو
جیمین : قربونش برم یه نفر اون پشت هست برات که قشنگ تخت خواب میشه واست . برو تو بغل نامجون :/
نامجون: کار یادش میدی؟ //:
جین : نمیگفتم خودم میومدم |:,
پریدم تو بغل نامجون و دستم رو دورش حلقه کردم .
نامجون : آخخخخخخ لااقل آروم تر.
جین : اهممم(سرفه الکی)
دیگه چیزی نگفت . کفشاش رو در آورد و پاهاش رو جمع کرد
منو گذاشت رو پاهاش و یه دستش رو زیر سرم گذاشت و یه دستش رو هم رو کمرم
منم سرم رو تکیه دادم بهش و خوابیدم ...
خب جای حساس نبود اینبار
اینم جایزه تون .
هعی ببینید با اینکه مدارس باز شده و امتحان دارم میشینم براتون پارت مینویسم آپ میکنم
قدر بدونید 👩🏻🦯💔
۱.۶k
۱۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.