فیکشن چانیول پارت ۱۵
شیطنت عشق💋
پارت پانزدهم
نویسنده:کیم او یون
جونگ میون:چیییی
رئیس چان:نکنه گوشات مشکل دارع و اینکه داد نزن حنجرت جر میخوره
.تو کف ادبتم
_برای بی ادب بودنم باید از تو اجازه بگیرم
.گوساله
_چیزی گفتی؟
.نه نه گفتم شما تاج سرید-_-
زارت تاج سر از کجا اومد
_این برگه ها رو از پدر گرفتم اگه امضاش کنی میشی منشی من
رسما داشتم برگه ی مرگمو امضا میکردم/:
.خب..باشه
خودکاری که جلوم گذاشت و برداشتمو با تردید امضا کردم
بلاخره اون داشت رئیس این شرکت میشد که حالا چه فردا امضا میکردم چه امروز فرقی به حالم نداشت بلاخره باید امضا میکردم
دو تا گزینه بیشتر نبود که یا منشی رئیس چان بشم یا استعفا بدم
که خب اگه میرفتم اونوقت بدبخت میشدم و هر روز ازین شرکت به اون شرکت
پس امضا کردم
وسایلت رو بیار تو این دفتر پیش منشی یورا
.باشه
_در ضمن دیگه با من کل ننداز وگرنه بد میشه
.قبلا هم خوب نمیشد
_زبون دراز
.مغروررر
درو باز کردم و الفرارررررر
_دختره ی...
یعنی ۲۰ متر زبون داره
...
وسایل دفترمو جمع کردم و به دفتر یورا بردم اونجا دو تا میز بود پشت میز خالی نشستم و مشغول چیدن وسایلم شدم
که یورا با خوشحالی و ذوق گفت میون شی خیلی خوشحالم که دفترمون پیشه همهههه
.اوه منم خیلی خوشحالم
_بزار ببینم هیننن صورتت چیشدههه
.وای نگران نباش چیزی نشده
_مگه میشههه بگووو دیگههه
.اوف خب سیلی خوردم
_منم میدونم سیلی خوردی منظور از کی خوردی-_-
.کیم کنیا
_اون دختره ی نکبت چطور جرعت کرده باید به رئیس چان بگی یا حداقل آقای پارک
.صبر کن،رئیس چان میدونن
_خب پس به اقای پارک بگو اگه اون کاری نمیکنه
.یورایا به هیچ عنوان
من مجبور شدم به رئیس چان بگم وگرنه به اونم نمیگفتم
_یاااا(هی)
نکنه میخوای بزاری اون برات قلدری کنه؟!
تو حتی از رئیس چان که پسر رئیس شرکت بود نگذشتی حالا میخوای از کیم کنیا بگذری؟؟؟
.من ازش نگذشتم،با حرفایی که بش زدم حتما الان داره خورد میشه
_اون به تو سیلی زد
اون وقت تو با حرف جوابشو دادی
.یورا اون دختر سهام دار شرکت اینجاس خودت میدونی که با شرکتی که باهاش مشکل داشتید فامیل هستن
من به هیچ عنوان نمیخوام به دردسر بیوفتید
_دختر تو احمقی؟......
ادامه دارد...♡
لایک کنید و کامنت بزارید♡
فالو=فالو
کپی ممنوع!
پارت پانزدهم
نویسنده:کیم او یون
جونگ میون:چیییی
رئیس چان:نکنه گوشات مشکل دارع و اینکه داد نزن حنجرت جر میخوره
.تو کف ادبتم
_برای بی ادب بودنم باید از تو اجازه بگیرم
.گوساله
_چیزی گفتی؟
.نه نه گفتم شما تاج سرید-_-
زارت تاج سر از کجا اومد
_این برگه ها رو از پدر گرفتم اگه امضاش کنی میشی منشی من
رسما داشتم برگه ی مرگمو امضا میکردم/:
.خب..باشه
خودکاری که جلوم گذاشت و برداشتمو با تردید امضا کردم
بلاخره اون داشت رئیس این شرکت میشد که حالا چه فردا امضا میکردم چه امروز فرقی به حالم نداشت بلاخره باید امضا میکردم
دو تا گزینه بیشتر نبود که یا منشی رئیس چان بشم یا استعفا بدم
که خب اگه میرفتم اونوقت بدبخت میشدم و هر روز ازین شرکت به اون شرکت
پس امضا کردم
وسایلت رو بیار تو این دفتر پیش منشی یورا
.باشه
_در ضمن دیگه با من کل ننداز وگرنه بد میشه
.قبلا هم خوب نمیشد
_زبون دراز
.مغروررر
درو باز کردم و الفرارررررر
_دختره ی...
یعنی ۲۰ متر زبون داره
...
وسایل دفترمو جمع کردم و به دفتر یورا بردم اونجا دو تا میز بود پشت میز خالی نشستم و مشغول چیدن وسایلم شدم
که یورا با خوشحالی و ذوق گفت میون شی خیلی خوشحالم که دفترمون پیشه همهههه
.اوه منم خیلی خوشحالم
_بزار ببینم هیننن صورتت چیشدههه
.وای نگران نباش چیزی نشده
_مگه میشههه بگووو دیگههه
.اوف خب سیلی خوردم
_منم میدونم سیلی خوردی منظور از کی خوردی-_-
.کیم کنیا
_اون دختره ی نکبت چطور جرعت کرده باید به رئیس چان بگی یا حداقل آقای پارک
.صبر کن،رئیس چان میدونن
_خب پس به اقای پارک بگو اگه اون کاری نمیکنه
.یورایا به هیچ عنوان
من مجبور شدم به رئیس چان بگم وگرنه به اونم نمیگفتم
_یاااا(هی)
نکنه میخوای بزاری اون برات قلدری کنه؟!
تو حتی از رئیس چان که پسر رئیس شرکت بود نگذشتی حالا میخوای از کیم کنیا بگذری؟؟؟
.من ازش نگذشتم،با حرفایی که بش زدم حتما الان داره خورد میشه
_اون به تو سیلی زد
اون وقت تو با حرف جوابشو دادی
.یورا اون دختر سهام دار شرکت اینجاس خودت میدونی که با شرکتی که باهاش مشکل داشتید فامیل هستن
من به هیچ عنوان نمیخوام به دردسر بیوفتید
_دختر تو احمقی؟......
ادامه دارد...♡
لایک کنید و کامنت بزارید♡
فالو=فالو
کپی ممنوع!
۶.۵k
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.