نود و یک where are you کجایی به روایت زیحا:
در اوقاتی که رزالین حوصله نداشت، حتی دو قدم را هم با ماشین می رفت.امروز هم از همان روز ها است.از ساحل تا ورودی شهر نیم ساعت هم فاصله نیست،بیشتر مردم هم در این هوا ترجیح می دهند کنار دریا قدم بزنند و به پیچ و تاب موج ها خیره شوند.اما رزالین امروز بعد از اینکه مردد بود موهایش را ببندد یا نه، نیم تنه صورتی با آرم adidas روی سینه اش و یک شلوار کتان که مچ پایش کش داشت را پوشید.کت نازکی را هم روی دست هایش انداخت.پنج دقیقه بعد با موهای باز سویچ را از روی دیواری که میخ زده بود برداشت و در کنار ساحل رانندگی کرد.
الی به دست و صورتش ضد افتاب زده بود و می خواست کمی در هوای افتابی امروز نگاهی به دریا بیاندازد.دلش هم برای موج ها تنگ شده بود،با اینکه خانه شان فقط چند قدم با دریا فاصله داشت اما وقتی بیرون می رفتند خیلی کم حواسشان را به دریای کنارشان می دادند و در راه مقصد قدم بر می داشتند.
الی وقتی دو تا لطیفه تعریف کرد و واکنش قابل توجهی را از رزالین ندید،فهمید امروز وقت شوخی نیست.
رزالین به انرژی نیاز داشت.چیزی مثل نیروی محرکه.نیرویی که او را برای ادامه دادن تشویق کند و چه نیرویی بالاتر از عشق؟...امروز صبح موبایل اش را به شارژ زد و روشن کرد،به شماره جیمین زل زد اما زنگ نزد.خودش هم نمی دانست چرا لجبازی می کند.از یک طرف دیگر دوری جیمین را تحمل نداشت، وقتی هم که از او دور شد به خاطر تنفر از جیمین نبود و از طرفی نمی دانست اگر به او بگوید به فیجی بیاید واکنشش چیست و از اینکه نیاید می ترسید.شاید هم طاقت مخالفت او را نداشت و نمی توانست جواب "نه" او را بشنود.
الی که بعد از چند دقیقه دیگر نمی تواند خود را طوری نشان دهد که انگار با گوشی کار مهمی انجام می دهد به رزالین نگاه میکند و می گوید:
"می خوای امروز اجرا نکنی؟"
رزالین دنده را عوض می کند و بدون اینکه زاویه دیدش را از رو به رو تغییر دهد،جواب می دهد:
"به مردم قول دادیم. منتظرن "
"اما تو..."
"نگران نباش.شاید برقصم حالم بهتر بشه."
الی در جواب لبخند می زند اما با نور افتابی که به چشمم می زند لبخندش محو میشود.
"میدونی چی رو درباره تو دوست دارم؟"
"خب...به خاطر اینکه من تنها دوستیم که داری و تنها نیستی؟"
رزالین فرمان را می چرخاند و دور می زند و به خیابان ورودی شهر می رسد.
"این هم هست اما..."
سویچ را می چرخاند و ماشین از حرکت می ایستد.صدای موتور ماشین قطع می شود و از اینکه به یکباره سکوت میشود گوش الی سوت میکشد.
" من خیلی چیز ها رو به تو نمیگم اما تو خودت میفهمی.این ویژگی تو رو خیلی دوست دارم.لازم نیست چیزی رو به تو توضیح بدم."
الی از خجالت می خندد و در ماشین را باز می کند.
"دیر کردین."
الی به دست و صورتش ضد افتاب زده بود و می خواست کمی در هوای افتابی امروز نگاهی به دریا بیاندازد.دلش هم برای موج ها تنگ شده بود،با اینکه خانه شان فقط چند قدم با دریا فاصله داشت اما وقتی بیرون می رفتند خیلی کم حواسشان را به دریای کنارشان می دادند و در راه مقصد قدم بر می داشتند.
الی وقتی دو تا لطیفه تعریف کرد و واکنش قابل توجهی را از رزالین ندید،فهمید امروز وقت شوخی نیست.
رزالین به انرژی نیاز داشت.چیزی مثل نیروی محرکه.نیرویی که او را برای ادامه دادن تشویق کند و چه نیرویی بالاتر از عشق؟...امروز صبح موبایل اش را به شارژ زد و روشن کرد،به شماره جیمین زل زد اما زنگ نزد.خودش هم نمی دانست چرا لجبازی می کند.از یک طرف دیگر دوری جیمین را تحمل نداشت، وقتی هم که از او دور شد به خاطر تنفر از جیمین نبود و از طرفی نمی دانست اگر به او بگوید به فیجی بیاید واکنشش چیست و از اینکه نیاید می ترسید.شاید هم طاقت مخالفت او را نداشت و نمی توانست جواب "نه" او را بشنود.
الی که بعد از چند دقیقه دیگر نمی تواند خود را طوری نشان دهد که انگار با گوشی کار مهمی انجام می دهد به رزالین نگاه میکند و می گوید:
"می خوای امروز اجرا نکنی؟"
رزالین دنده را عوض می کند و بدون اینکه زاویه دیدش را از رو به رو تغییر دهد،جواب می دهد:
"به مردم قول دادیم. منتظرن "
"اما تو..."
"نگران نباش.شاید برقصم حالم بهتر بشه."
الی در جواب لبخند می زند اما با نور افتابی که به چشمم می زند لبخندش محو میشود.
"میدونی چی رو درباره تو دوست دارم؟"
"خب...به خاطر اینکه من تنها دوستیم که داری و تنها نیستی؟"
رزالین فرمان را می چرخاند و دور می زند و به خیابان ورودی شهر می رسد.
"این هم هست اما..."
سویچ را می چرخاند و ماشین از حرکت می ایستد.صدای موتور ماشین قطع می شود و از اینکه به یکباره سکوت میشود گوش الی سوت میکشد.
" من خیلی چیز ها رو به تو نمیگم اما تو خودت میفهمی.این ویژگی تو رو خیلی دوست دارم.لازم نیست چیزی رو به تو توضیح بدم."
الی از خجالت می خندد و در ماشین را باز می کند.
"دیر کردین."
۴.۹k
۰۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.